بخش مشاوره

در این بخش شما می تونید سوالات خود را مطرح نمایید.

و جواب آن را از ما یا از دوستان خود دریافت نمایید.

موفق و موید باشید.
اگر می خواهید ما پاسخ آن را برای شما ارسال کنیم. پس:

لطفا نشانی رایانامه ( ایمیل ) خود را برای ارسال پاسخ از طرف ما درست وارد نمایید…

متن خود را به صورت پارسی بنویسید. سرعت خوانش پارسی ما از پینگلیشی خیلی بیشتر و بهتر است…

[contact-form] [contact-field label=”نام” type=”name” required=”true” /] [contact-field label=”رایانامه شما” type=”email” required=”true” /] [contact-field label=”وب نوشت شما” type=”url” /] [contact-field label=”متن پیام” type=”textarea” required=”true” /] [contact-field label=”همه قوانین را برای ارسال پیام رعایت نمودم!” type=”checkbox” /] [/contact-form]

‫318 دیدگاه ها

  1. سلام،به خاطر وقتی که برای من گذاشتید بسیار بسیارسپاسگذارم،
    1. الان رابطه ام با والدینم کاملاصلح آمیزه.خدا در دنیای دیگه بین من و اونها قضاوت خواهد کرد.
    2. اگه من کس دیگه ای رو به غیر از خودم مقصر می دونستم،نفس کشیدن رو براش سخت میکردم.من مقصرم،ولی مسئول این شیوه ی تربیت من نیستم.
    3.من داستانم رو برای شما گفتم چون چهره ی شما رو نمی بینم،پس بحث روانشناس منتفیه.
    4.اگه به صفحه ی اصلی تون(love-and-life)
    نگاهی بندازید متوجه میشید که دلیل هر آشنایی بین دو جنس مخالف که همدیگه رو قبلا نمی شناختن می تونه ازدواج باشه،پس من اصلا نمی تونم با احساسات کس دیگه ای بازی کنم.چون الان دیگه میدونم که هزاران بار بدتر از مردنه.
    5.شما میتونید بگید که به شما چه احساسی دست میده اگه بدونید که پدرتون قبلا به جز مادرتون به زن دیگه ای علاقه داشته،اون هم خیلی زیاد،بذارید بگم:شما می فهمید که نتیجه ی اعمال یک انسان هوس بازیدوهیچ آرمانی درکارنبوده.
    (((((((بازم خیلی ممنونم،سایت خیلی خوبی دارین،بهتون تبریک میگم.اگه براتون امکان داره مطالب مربوط به (ابراهیم)رو پاک کنید تا باعث رنجش دیگر دوستان نشه.)))))))

  2. من زنی هستم 25 ساله که 2 سال است ازدواج کرده ام همسرم 21 ساله است و ما بعد از 2 سال دوستی با هم ازدواج کردیم خیلی عاشقانه و با اصرار اما متاسفانه همسرم از همان ماهای اول ازدواج به من خیانت کرد و با زنان و دختران زیادی دوست شد ورابطه جنسی برقرار کرد البته من این مسائل را (روابط جنسی را تازه فهمیده ام)اگرچه او تمام این مسائل را انکار می کند وتنها بهانهاش این است که به من علاقه ای ندارد وتصورش از زندگی چیز دیگری بود و خیلی راحت درمورد طلاق حرف می زند اما من دلم می خواهد زندگی ام را حفظ کنم چکار کنم که دست از هرزگی بردارد؟

    مدیر وبلاگ:
    با سلام خدمت شما

    خانم محترم متاسفانه ویژگی تفاوت سنی بین شما و همسرتان و دلایل روانی ازدواج همسر شما با شما بیشترین دلیل را ممکن است داشته باشد.
    شما بهتر است برای اطلاع دلایل روانی ازدواج همسرتان با شما تلاش کنید….. و بهترین راه کار رفتن نزد یک روانشناس با تجربه است…
    پیشنهاد می کنم حتما” این کار را در اولین فرصت در ابتدا تنها و سپس با همسرتان انجام دهید….
    موفق و موید باشید..

    شايد چنين ازدواج هايي نکات مثبتي هم داشته باشد مثل اداره زندگي از سوي زني آگاه و مديره.
    ولي کنار اين نکات مثبت، اين نکات منفي است که خود نمايي مي کند زيرا اگر خود فرد پذيراي شرايطش باشد، تا اندازه اي مي تواند نگاه جامعه و مردم را تحمل کند و تأثيرات منفي اين برخوردها هميشه در زندگي خانوادگي آنان بروز مي يابد.» در هر حال، با نگاهي مي توان خانواده هايي را يافت که با بزرگتر بودن زنان از شوهرانشان، زندگي هايي شاد و زيبا دارند.
    از نظر روان شناسي زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگي عاقل تر مي شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگي عميق تر است؛ بنابراين مسئوليت پذيرند و يا بيشتر در اين زمينه ها فکر مي کنند. حال اگر زني چند سالي بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، براي همين زماني که انتظارش برآورده نمي شود، اين تصور تداعي مي شود که مرد نسبت به خانه و خانواده بي مسئوليت است و در نهايت تنش فضاي خانواده را پر مي کند. از سوي ديگر، مردي که با زن بزرگتر از خودش ازدواج مي کند، ممکن است پس از چند سال زندگي، با فرسوده شدن جسم زن، احساس ضرر کند و احتمالاً به فکر جدايي و يا ازدواج دوم بيفتد و…

    در پایان باید عرض کنم که شما حتما” باید به اتفاق همسرتان نزد یک روانشناس مراجعه نمایید…
    قبل از این که مشکلات عمیق تری برای شما پیش بیاید.

    موید و موفق باشید….

  3. سلام . 26 سالمه. 7سال هست که ازدواج کردم.اوایل ازدواج مخالف بچه بودم ولی امسال خیلی دوست دارم بچدار شوم ولی همسرم مخالف بچدار شدنه. به نظر او این خودخواهیه که موجودی را به خاطرخودمان و بدون میل و اراده اون به دنیا بیاوریم.اون همیشه از بدنیا اومدن خودش ناراضیست و هیشه به همه چیز اعتراض میکنه و ناامیده و میگه اگه کسی این سوال رااز خودش نپرسه که چرا بدنیا اومده عقلش ناقصه. من همیشه به زندگیم امیدوارم و برای چیزایی که میخواهم تلاش می کنم.اون به من میگه مورچه ولی یه وقتایی فکر میکنم دچار دودلی و تردید می شم که آیا باید بچه بدنیا بیاورم یا نه. میخواستم نظر شما را در مورد بدنیا اوردن بچه بدونم نظری که بتونه او را قانع کنه. آیا بنظر شما او افسرده است. با تشکر

  4. باسلام خدمت خانم مهلا

    خانم مهلای عزیز به احتمال زیاد همسر شما در زندگی قبل از ازدواج خویش دچار انواع سردرگمی ها و مشکلات گسترده ای بوده که ایجاد باورهای را در وی تقویت کرده و این باورها و عقاید به رفتار کنونی او بدل گشته است.
    خانم مهلا شما با اتفاق همسرتان باید نزد یک مشاور حاذق بروید تا ریشه این تمایلات در وجود همسرتان کشف شود . با مشاوره اینترنتی نمی توان به همه ابعاد این مسئله پرداخت….

    موید و موفق باشید………..

  5. lifeb4death :سلام1- تفاوت رواندرمان – روانکاو – روانشناس و روانپزشک چیست؟
    2- آیا موضوعاتی که در کتابهای pop psychology می‌شوند مثل جملات تاکیدی، تصویر ذهنی،NLPو… یا کتابهایی شبیه به کتابهای تونی رابینز مورد تایید علم روانشناسی هستند؟
    3-به جز دارودرمانی و با توجه به اینکه یک شخص تنها با تلاش خود می‌تواند تغییر کند یک رواندرمان یا… چگونه می‌تواند کمک کند؟
    4-در یک جلسه‌ی رواندرمانی چه اتفاقی می‌افتد؟
    5-چرا بسیاری بر این باورند که جلسات رواندرمانی برایشان مفید نیست؟
    6-چگونه باید فهمید متخصص مربوطه کار خود را درست انجام می‌دهد و در جهت درستی قرار دارد.
    در صورت صلاحدید سوالات را به نحوی که مناسبترند اصلاح،کم،زیاد یا تلفیق کنید.از لطف شما و از مطالب خوبتان ممنونم .

    سوالات ادوار گذشته و منایع واقعی آزمون MCHE
    برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد این بسته به آدرس زیر مراجعه کنید.
    http://www.mchetest.parsiblog.com
    قبولی و نمره بالای 60 خودتون رو تو آزمونMCHE با این بسته تضمین کنید.

  6. سلام من و همسرم حدود ده سال است که ازدواج کردیم. مدت یکسال و نیم میشه که همسرم حتی اجازه نمیده من به اون دست بزنم و دلیلش را عدم ارضا شدن در رابطه جنسی عنوان می کنه. من خیلی باهاش در این مورد صحبت کردم و از اون خواستم به این مسئله با دید مثبت نگاه کنه تا بتونیم زندگیمونو دوباره بسازیم ولی اون اصرار داره چون نمی تونه من رو بپذیره از هم چدا شیم. تو این مدت عدم برقراری رابطه جنسی بین من و همسرم ما رو دچار انزوا کرده و تلاش من هم تا حالا بیهوده بوده. با اینکه چندین بار به روانشناس مراجعه کردیم و حتی روانشناسمون رو عوض کردیم ولی نتیجه نداد. این اواخر هم ازش خواستم به کلینیک سکس تراپی برای درمان مراجعه کنیم ولی با توجه به شرایط روحیش حاضر به پذیرش نیست و واکنش های منفی نشون میده. من به همسرم علاقمندم و نمی خوام کارمون به جدائی بکشه و حاضرم راه حل های دیگری را هم امتحان کنم. نیاز به راهنمایئ دارم. اگر برای شما امکان پذیره من را راهنمائی کنید. تا از این معضلو گرفتاری نجات پیدا کنیم. با تشکر از توجه شما

    مدیر وبلاگ:
    پاسخ سریع
    دوست عزیز اگر در توان شما است کتاب های خانم باربارا دی آنجلیس را حتما” مطالعه نمایید . و هم چنین کتب های دیگر

  7. سلام و ممنون از حوصله و پاسختون
    اگر نياز است كه كتابي را مطالعه نمائيم خواهش مي‌كنم منابع مورد نظر را جداگانه ( براي خودم و براي همسرم) معرفي فرمائيد. با سپاس

    مدیر وبلاگ:
    آقای نیما کتاب های خانم باربارا دی آنجلیس در زمینه های خانوادگی و ج./.سی است و شما می توانید به سادگی آن را از بازار تهیه نمایید.
    اما مشکا همسرتان شاید به دلایل فیزیولوژیکی باشد و شاید هم چندین دلیل روانشناختی که نمی توان آن را با مشاوره اینترنتی حل کرد.
    پس بهتر است به نزد افراد متخصصی که خودتان هم ابراز داشته اید مراجعه نمایید.
    موید باشید

  8. با سلام
    به نظرتان چطور می توانم افکار پارانوییدی خودم را حل کنم.
    البته این افکار تنها در مواقع استرس و فشار روانی زیاد سراغم می ایند.
    منتظر جوابتان هستم

  9. سلام خانمی 25 سال هستم و الحمدلله زندگی خوبی با همسرم داریم.
    اما من یک مشکلی که دارم این است که با آنکه به دین اسلام وحلال وحرام اعتقاد دارم
    متاسفانه همیشه به فکر خیانت کردن هستم..
    مثلا با آنکه عاشق همسرم هستم ،با مردان دیگر هم رابطه دارم البته نه فیزیکی.
    در حد صحبت و….حال تلفنی یا چت یا حضوری.
    یا مثلا در حالیکه در یک جلسه شرکت میکنم مدام در پی پیداکردن اشتباهی از طرف ماموران انتظامی برای اخلال هستم.
    البته این کار را تابه حال انجام نداده ام.فقط فکرش مدام در ذهنم می چرخد.
    مدام ذهنم مشغول پیدا کردن باگ و اشکال در سیستمهای امنیتی است
    برایم فرق نمیکند که این سیستم مربوط به وطن خودم باشد یا بیگانه
    به عبارتی چشم بسیار تیزبینی در یافتن حفره های امنیتی دارم.
    و این باعث شده که کسانی که مرا (فکر میکنند شناخته اند)از من بترسند.
    همچنین
    من کاملا با دیدن هم جنسان خودم در استخر وعروسی و حتی خیابان ارضا می شوم.
    و میلم به همجنسانم وکودکان بیش از همسرم ومردان دیگر است.
    گاهی خودم هم از خودم میترسم.
    آیا اینها توهم است یا آنکه من واقعا این شکلی هستم
    لطفا مرا به خودم بشناسانید
    اینها واقعا خصوصیات من هستند؟

    مدیر وبلاگ:
    به نظر من خیانت همسران چهار نوع است،
    1- خیانت ذهنی
    2- خیانت قلبی
    3- خیانت کلامی
    4- خیانت عملی
    و هر کدامشون هم اشتباه و بزرگ هستند، منتها در نوع اول همسران متوجه خیانت زوج یازوجه نمی شوند شاید در مواردی پی به تغییر رفتار طرف مقابل ببرند. این نوع خیانت زمانی است که مرد یا زن احساس کند که می توانسته شخص بهتری برای زندگی بیابد و یا حتی در ذهن خود فرد دیگری را با همسرش مقایسه کند. این نوع خیانت چون سرچشمه خیانتهای بزرگتر می شود بسیار اشتباه و زشت است. معمولا خیانت ذهنی منجر به خیانت قلبی می شود و یا هر دو همزمان صورت گرفته و یا حتی اول خیانت قلبی صورت می گیرد و بعد خیانت ذهنی، خیانت قلبی به صورتی است که فرد دیگر همسرش را دوست نداشته و به شخص دیگری علاقه پیدا می کند.
    نوع دوم که خیانت کلامی است، که هم از طریق صحبت با شخص دیگری صورت می گیرد که در این مورد به خاطر شرایطی که وجود دارد و اشتباهی که فرد مرتکب می شود این کار (به خاطر ترسی که دارد) جذاب به نظر می رسد و در انجام آن غوطه ور می شود تا جایی که به خیانت عملی می رسد.
    معمولا در بیشتر موارد خیانت عملی موجب برهم ریخته شدن زندگی و علنی شدن خیانت می شود. چون کنترل و پنهان کردن احساسات برای شخص خائن مشکل بوده و باعث از هم پاشیده شدن زندگی دو طرف می شود.

    خانم عزیز:
    شما نگفته اید که برای این مسئله به نزد مشاوره یا روانشاسی رفته اید یا نه؟ اگر تاکنون اقدامی نکرده اید حتما” این کار را امجام بدهید.
    آیا اینها توهم است یا آنکه من واقعا این شکلی هستم: نه خانم عزیز اینها توهم نیستند، اغلب توهمات گزند و آسیب هستند. و آن هم احساسش از طرف فرد دیگری و به طور کلی جامعه است.
    لطفا مرا به خودم بشناسانید: این کار من نیست تلاشی است که در مرحله کسب هویت جنسی و هویت اجتماعی و فردی باید توسط خود شما صورت بگیرد و عدم گذار صحیح از این مرحله باعث انواع کجروی ها و بی هویتی ها می شود. پس خودتان به خودتان بازخورد بدهید. به این شکل است که می توانید به هویت درستی برسید.
    اینها واقعا خصوصیات من هستند؟: به نظر من این ها ویژگی های شما نیستند، بلکه شما بیشتر در صدد کسب آن ها هستید.
    در مورد علاقه جن/.سی/ شما هم باید به نزد یک روانشناس و یا مشاور زن حتما” مراجعه نمایید…

    امید دارم که توانسته باشم پاسخگوی شما باشم…

    موید باشید

  10. taravat :
    سلام خانمی 25 سال هستم و الحمدلله زندگی خوبی با همسرم داریم.
    اما من یک مشکلی که دارم این است که با آنکه به دین اسلام وحلال وحرام اعتقاد دارم
    متاسفانه همیشه به فکر خیانت کردن هستم..
    مثلا با آنکه عاشق همسرم هستم ،با مردان دیگر هم رابطه دارم البته نه فیزیکی.
    در حد صحبت و….حال تلفنی یا چت یا حضوری.
    یا مثلا در حالیکه در یک جلسه شرکت میکنم مدام در پی پیداکردن اشتباهی از طرف ماموران انتظامی برای اخلال هستم.
    البته این کار را تابه حال انجام نداده ام.فقط فکرش مدام در ذهنم می چرخد.
    مدام ذهنم مشغول پیدا کردن باگ و اشکال در سیستمهای امنیتی است
    برایم فرق نمیکند که این سیستم مربوط به وطن خودم باشد یا بیگانه
    به عبارتی چشم بسیار تیزبینی در یافتن حفره های امنیتی دارم.
    و این باعث شده که کسانی که مرا (فکر میکنند شناخته اند)از من بترسند.
    همچنین

    گاهی خودم هم از خودم میترسم.
    آیا اینها توهم است یا آنکه من واقعا این شکلی هستم
    لطفا مرا به خودم بشناسانید
    اینها واقعا خصوصیات من هستند؟

    مدیر وبلاگ:
    به نظر من خیانت همسران چهار نوع است،
    1- خیانت ذهنی
    2- خیانت قلبی
    3- خیانت کلامی
    4- خیانت عملی
    و هر کدامشون هم اشتباه و بزرگ هستند، منتها در نوع اول همسران متوجه خیانت زوج یازوجه نمی شوند شاید در مواردی پی به تغییر رفتار طرف مقابل ببرند. این نوع خیانت زمانی است که مرد یا زن احساس کند که می توانسته شخص بهتری برای زندگی بیابد و یا حتی در ذهن خود فرد دیگری را با همسرش مقایسه کند. این نوع خیانت چون سرچشمه خیانتهای بزرگتر می شود بسیار اشتباه و زشت است. معمولا خیانت ذهنی منجر به خیانت قلبی می شود و یا هر دو همزمان صورت گرفته و یا حتی اول خیانت قلبی صورت می گیرد و بعد خیانت ذهنی، خیانت قلبی به صورتی است که فرد دیگر همسرش را دوست نداشته و به شخص دیگری علاقه پیدا می کند.
    نوع دوم که خیانت کلامی است، که هم از طریق صحبت با شخص دیگری صورت می گیرد که در این مورد به خاطر شرایطی که وجود دارد و اشتباهی که فرد مرتکب می شود این کار (به خاطر ترسی که دارد) جذاب به نظر می رسد و در انجام آن غوطه ور می شود تا جایی که به خیانت عملی می رسد.
    معمولا در بیشتر موارد خیانت عملی موجب برهم ریخته شدن زندگی و علنی شدن خیانت می شود. چون کنترل و پنهان کردن احساسات برای شخص خائن مشکل بوده و باعث از هم پاشیده شدن زندگی دو طرف می شود.

    خانم عزیز:
    شما نگفته اید که برای این مسئله به نزد مشاوره یا روانشاسی رفته اید یا نه؟ اگر تاکنون اقدامی نکرده اید حتما” این کار را امجام بدهید.
    آیا اینها توهم است یا آنکه من واقعا این شکلی هستم: نه خانم عزیز اینها توهم نیستند، اغلب توهمات گزند و آسیب هستند. و آن هم احساسش از طرف فرد دیگری و به طور کلی جامعه است.
    لطفا مرا به خودم بشناسانید: این کار من نیست تلاشی است که در مرحله کسب هویت جنسی و هویت اجتماعی و فردی باید توسط خود شما صورت بگیرد و عدم گذار صحیح از این مرحله باعث انواع کجروی ها و بی هویتی ها می شود. پس خودتان به خودتان بازخورد بدهید. به این شکل است که می توانید به هویت درستی برسید.
    اینها واقعا خصوصیات من هستند؟: به نظر من این ها ویژگی های شما نیستند، بلکه شما بیشتر در صدد کسب آن ها هستید.
    در مورد علاقه جن/.سی/ شما هم باید به نزد یک روانشناس و یا مشاور زن حتما” مراجعه نمایید…
    امید دارم که توانسته باشم پاسخگوی شما باشم…
    موید باشید

  11. من خیلی زود عصبانی می شوم و تا عصبی می شوم گریه می افتم و نمی توانم از حق خود دفاع کنم یا حرفم بزنم دست هام شروع به لرزیدن می کنه و بدنم یخ می کنه ایا راهی برای مقابله هست چون با کوچکترین صدا از خواب می پرم و اصلا حو صله ی شلوغی را ندارم

    مدیر وبلاگ:
    در وبلاگ مطلبی کاملی را در این زمینه نوشته ام. می توانید جستجو کنید.

  12. salam
    man dokhtary 19 sale hastam (daneshjoye ye reshteye ali daneshgahi)
    man yek sale pish ba ye pesary ashna shodam khili ba ham samimi bodim be hadi ke az man aks dare va koli sedahaye zebt shode albate be gofteye khodesh
    man aslan alghaeye be ezdevaj ba in pesaro nadaram
    in pesar ba inke midoneste man ghablan dost pesar dashtam vali mano vase ezdevaj mikhad va tahdidam mikone
    in modat khastegaraye ziady va khobi dashtam vali hamashono be khatere in rad kardam akhe tahdidam karde age ezdevaj konam aksamo to kole famile khodamo shoharam pakhsh mikone
    man az nazare tahsialat /ghiafe/ vaze mali az in pesar sar hastam
    alan bahash dosty mikonam chon tahdidam mikone
    dar zemn az in dosty khonevadam chizi nemidonanad joz khaharam
    to ro khoda begid chi kar konam
    man hata ye bar be khatere in tahdidash ye bar khodkoshy kardam
    dar zemn alan ye khastegare khobi ham daram vali javab dadan be in khastegaramo gozashtam baraye bade eid
    vagehan pashimonam
    komakam konid

    مدیر وبلاگ:
    با سلام به شما

    خانم محترم ایا چنین شخصی می تواند به عنوان دوست برای شما باشد.
    من در اطرافم افراد زیادی را مشاهده کرده ام که به خاطر این دوستی سرنوشتی بسیار بد داشته اند.
    زیرا از جایی که می توانستند سرچشمه را قطع کنند. با ادامه راه به بیراهه رسیده اند.
    خواهر من ، بهتر است همین امروز پدر و مادر خود را در جریان بگذارید. البته مادر در اولویت است.
    به راحتی می توانید با کمک نیروی انتظامی همه مدارک را از ایشان بازپس بگیرید.
    این اولین و بهترین راه حل است. تا دیر نشده حتما اقدام نمایید. بهترین دوستان شما می توانند پدر و مادر شما باشند ، اگر شما بخواهید.
    با این کار عید را با نشاط و شادی ادامه بدهید. مطمئن باشید با این کار وی به کنار می رود…

  13. سلام
    واقعا ممنونم از اینکه راه حل دادید
    در واقع به چند نفری هم که گفته بودم اونا هم راه حل شما را پیشنهاد کرده بودند
    با اینکه گفتنش سخته ولی سعی میکنم
    یه دنیا ممنون
    برام دعا کنید
    مدیر وبلاگ:
    امیدوارم موفق باشید…..

  14. 1. سلام. من آرزو هستم 24 سالمه و حدود 8 ماهي ميشه كه درسم تموم شده. ترم 3 دانشگاه بود كه توي سرويس دانشگاه نگاه هاي سنگين يه پسر رو روي خودم حس ميكردم. كم كم منم بهش علاقمند شدم. ما هرروز ميرفتيم دانشگاه و ميومديم و بدون اينكه حرفي به هم بزنيم . فقط هردومون خوب ميدونستيم كه همديگه رو دوست داريم، ولي خب سخت بود براي هر دو طرف كه پا پيش بزاريم تا اينكه يه روز يه sms عاشقانه برام فرستاد منم جواب دادم. شبش بهم زنگ زد و ديگه رابطمون شروع شد اون موقع من ترم 5 بودم و رضا ترم 7.رضا 5 ماه از من بزرگتره . رضا خيلي پسره مذهبي و سالمي بود. رابطمون خيلي سالم بود ، خيلي خيلي سالم. همش در حد تلفن بود . ما حتي توي سرويس به هم سلام نميكرديم كه نكنه كسي شك كنه ، نظرش اين بود كه برامون بد ميشه . خب راستم ميگفت. خلاصه اينكه رضا درسش تموم شد ، بيچاره ميتونست 7 ترمه تموم كنه ولي به خاطره من درسش رو كش داد . همون موقع من رفتم مكه ، خدا منو ببخشه مدينه كه همه آرزوشونه كه برن من لحظه شماري ميكردم براي برگشتن . دلم تنگ شده بود در حد انفجار. هر روز زنگ ميزد و گريه و …. اونجا كه بودم نمازي نبود كه براي خودم بخونم و براي اون نخونم. اما وقتي برگشتم همه چي خراب شد . برادرم فهميد ، خواهرش فهميد . خواهرش دوستم بود. همه چي خراب شد. داداشم حرفش نميدونم منطقي بود يا نه. ميگفت دوست ندارم اينطور با يه غريبه حرف بزني ، ميگفت بياد خواستگاري منم قول ميدم همه رو راضي كنم. ولي رضا اصلا شرايطش رو نداشت . سربازي نرفته بود ، كار نداشت. خواهرش هم به مادرش گفت. نگفت با هم دوستن. فقط گفت آرزو هم دختر خوبيه ، به درد رضا ميخوره. اما مامانش شد بزرگترين سد بين ما. با يه دليل به نظر من غير منطقي. گفت :ميدونم آرزو دختر خوبيه ولي چون قدش كوتاهه ، نه. تفاوت قدمون 20 سانت ميشه. اين نه گفتن مامانش باعث شد كه همه چي تموم بشه. شايد باورتون نشه من توي 2 هفته 7 كيلو وزن كم كردم. خدا چه روزايي بود . از اون موقع ديگه رضا رو نديدم تا اينكه يك روز محرم در حال سينه زدن ديدمش . احساس كردم صداي قلبم رو همه دارن ميشنون . مامانم از حالت من فهميد . فرداي اون روز من يه تك زنگ بهش زدم اونم بهم زنگ زد . با هم حرف زديم البته حرفاي معمولي ، حرفايي كه 2 تا دوست به هم ميزنن. بعدش خداحافظي كرد و قطع كرد. دوباره بد جور به هم ريختم ، شدم مثل روزاي اول جداييمون. نميدونم چيكار كنم. جواب sms تبريك عيد رو كه بهش دادم رو نداد. تو رو خدا بهم بگيد چيكار كنم. نميدونم منتظرش بمونم يا به كلي از فكرش بيام بيرون كه البته فكر نميكنم بتونم . نميدونم كاره درسته كه بيشتر از اين خودم رو كوچيك كنم و پاپيش بزارم يا نه؟ خواهش ميكنم شما بگيد چيكار كنم؟ اينو هم بگم رضا خيلي پسره مذهبي هستش . آخرين باري كه باهام حرف زد ازم خواهش كرد كه نفرينش نكنم. ميگفت اگه من نفرينش كنم بيچاره ميشه. حالا شما بگيد من چيكار كنم؟ خيلي خيلي ممنون

    مدیر وبلاگ:
    با سلام به آرزو خانم
    در ابتدا از این که دیر جواب شما رادادم معذرت خواهی می کنم. به دلیل این که دوبار یک پیام را فرستاده اید و در قسمت هرزنامه وبلاگ جای گرفته بود.
    من در یکی از مطالب وبلاگ درباره عشق و علاقه دوران دانشجویی به صورت کامل توضیح داده ام. و شما را دعوت به خواندن این مطلب با کلیک در اینجا می کنم. ( اینجا کلیک نمایید)
    حتما آن پست وبلاگ را بخوانید و سپس به ادامه حرفهای من بپردازید.
    تا اینجا با خواندن آن مطلب به نیمی از پیام شما پاسخ داده ام. بنابراین به ادامه پیام شما می پردازم.

    داداشم حرفش نميدونم منطقي بود يا نه. ميگفت دوست ندارم اينطور با يه غريبه حرف بزني ، ميگفت بياد خواستگاري منم قول ميدم همه رو راضي كنم. ولي رضا اصلا شرايطش رو نداشت .

    بله حرف برادر شما کاملا” درست و صحیح است. ادامه دوستی برای هر دوی شما مضر بوده و جدایی را برای هر دوی شما سخت کرده است. بنده با دوستی شما مخالفتی ندارم . اما اگر تصمیم به ازدواج داشته اید باید حداقل شرایط را بررسی می کردید. با صحبت تلفنی نمی شود همه روحیات انسان ها و خانواده آن ها را شناخت.
    اگر رضا به شما علاقه وافری داشته, پس باید پافشاری و اصرار زیادتری بر روی خواسته خود می داشت, نه این که با یک بهونه ساده به کنار می کشید. قد و اندازه ملاک دوران باستان ازدواج بودند!!, در دنیای کنونی این ویِِژگی ها معنا ندارد.

    توي 2 هفته 7 كيلو وزن كم كردم.

    چرا؟
    آیا همه راههای زندگی بر شما بسته شده بودند که به خاطر یک اتصال که بلاخره یک انفصال هم دارد زندگی شخصی خودتان را خراب کنید. انسان اگر انتظار داشته باشد, که لزومی ندارد همه به وی خوبی کنند و در خدمت او باشند, و در جهت رضای او گام بردارند. اگر کسی امروز خوبی کرد , فردا حتما” منتظر خوبی دوباره وی نباشید و بر عکس…..
    آرزو خانم :
    حضرت علی (ع) همه انسان ها را دعوت به تعادل در زندگی می کند و از افراط و تفریط برحذر می دارد. شما در عشق و علاقه تان افراط می کنید و رضا تفریط می کند , که البته شاید دلایل خاص خودش را داشته باشد.
    هیچ کاری در برابر توان مندی های انسان ها بزرگ نیست و همه مشکلات امروز , مسائل خنده داری در آینده می شوند….
    امیدوارم بتوانید با تفکر صحیح از این مرحله از زندگی که همه ما به نوعی با آن درگیر می شویم عبور کنید….
    موفق و موید باشید…

  15. سلام. ممنون از راهنمايي تون. نميدونم چرا اينطور ميشه؟ واقعا از كاراي خدا سردر نميارم. بعد از اينكه اين نوشته ها را براتون ارسال كردم شب بعدش بعد از مدتها sms زد كه من ارزش يه تبريك عيد رو نداشتم خلاصه كه مشخص شد اصلا sms من به دستش نرسيده. باsmsi كه داد فهميدم كه فراموشم نكرده. ما واقعا هميديگه رو دوست داريم . پسره خيلي مذهبيي هستش آدمي نيست كه بخواد نامردي كنه . من فقط از خانوادش ميترسم كه چقدر ميتونن توي زندگي آيندم اگر با پسره شون باشم تأثير بذارن؟ همه ي حرفاي شما را واقعا قبول دارم و بهش اعتقاد دارم .خانواده ها شناخت كامل از هم دارن من توي شهر كوچيكي زندگي ميكنم . مادرم و برادرم از همه چي خبر دارن . و البته مخالفتي ندارن . فعلا فقط مشكل كار داره. به خاطره ناراضي بودن مادرش و خواهرش بد جور بين دوراهي موندم. اينو ميدونم كه زندگي فقط يه پايش دوست داشتن ولي نميدونم آيا با شرايطي كه رضا داره ميشه به بقيه ي پايه ها اعتماد كرد يا نه؟! اينو هم بگم ما از نظر وضع مالي يكمي با هم فرق داريم. پدرش يه كاره خيلي ساده داره و ما تقريبا از نظر مالي شرايط خوبي داريم. رضا يكمي از اين موضوع هم ميترسه ولي براي من اصلا مهم نيست. بازم ممنون از شما به خاطره راهنمايي هاي خيلي خوبتون. و ممنون از خدا كه داره يواش يواش راه رو بهم نشون ميده. توي اين چند روزه اتفاقاي خوبي برام افتاده ، حرفاي خوبي شنيدم . همه يه جوري راهنماييم كردن و شما كاملترش كرديد. واقعا ممنون. اميدوارم سال خيلي خوبي داشته باشيد.

  16. ببخشيد يادم رفت بگم مطلبي كه گفته بوديد در مورد عشق و علاقه ي دوران دانشجويي بخونم رو پيدا نكردم . گفته بوديد اينجا را كليك كنيد قابل كليك كردن نبود . ممنون ميشم راهنمايي كنيد كه چطوري بخونمش. ممنون. وقت بخير
    با سلام:
    دوست گرامی متاسفانه بعد از تبخیر شدن وبلاگ قبلی مطالبی را که در وبلاگ جدید درج کرده ام نصف و نیمه است. شما می توانید این مطلب را بخوانید کلیک نمایید…

  17. سلام، با تشکر از وبلاگ تون.
    راستش من با یه مشکلی برخورد کردم که خواهش می کنم راهنمای ام کنید:
    مدت 3 سال هست که با دختری در دانشکاه دوست شدم و قصد ازدواج باهاش و دارم، خانواده های هیچکدام موافق این مسئله نسیتند، مخصوصا خانواده ی من. پدرهای ما در همون دانشگده ای که ما در آن همکلاس بودیم، استاد هستند و حدودا 20 سال هست که همدیگر را میشناسند. در ظاهر به عنوان همکار با هم خیلی خوب هستند. ولی در باطن…!
    من هم تا به حال راه های زیادی رو رفتم برای راضی کردن خانواده ی خودم، ولی نظر اول و آخر آن ها مخالفت بوده.
    لطفا راهنمایی ام کنید که چه راه هایی وجود داره برای راضی کردنشون.
    مرسی.
    سیامک
    مدیر وبلاگ:
    در ابتدا دوست خوبم یکی از اولین و برترین ملاک در انتخاب همسر و ازدواج کردن این است که ما یک اصل اساسی را رعایت کنیم و آن اصل چیست؟؟؟
    ان اصل …اصل “”صبر و شکیبایی”” است.
    ما این که خانواده ها راضی نمی شوند ، شاید دلایل خاص خود را داشته باشند که تا نکته نظرات آن ها را ندانیم نمی توان راهنمایی انجام داد. مثلا” بگوییم یک ورد بخوان تا راضی شوند.
    اما بهتر است بر خواسته خود پافشاری بیشتری داشته باشید البته اگر همه شرایط را سنجیده باشید. همه شرایط….
    اصرار شما بلاخره می تواند راه گشا باشد. از دختر نیز بخواهید که خود با پدر شما صحبتی داشته باشد ، به دور از چشم دیگران تا از غرور زنانه وی چیزی کم نشود.
    شما نیز خود با پدر دختر مورد نظرتان صحبتی داشته باشید…
    موید باشید….

  18. من خیلی از سوال و جوابها رو خوندم، یه سوال پیش اومد واسم و اونم اینه که شما چند ساله ازدواج کردین؟ تجربه عملی از زندگی و سکس دارین؟ در موقعیتی بودین که بتونین رابطه بد خودتون رو اصلاح کنین؟ آیا فکر میکنید هر ارتباطی به هر قیمتی باید ادامه پیدا کنه؟
    مدیر وبلاگ:
    دوست عزیز بنده چند سالی است ازدواج کرده ام. در مورد سوال دوم شما باید به عرض برسونم که برای همه اینچنین مشکلاتی بوجود می اید و حل کردن آن شرط است نه فرار از مشکلات…. نه خیر موافق هر قیمتی نیستم و همیشه یه پایان بد بهتر است یک عمر ادامه زندگی بد است….

  19. سلام آقای فراکاو وقت به خیر و ازوبلاگ خوبتون ممنونم
    من واقعا به کمکتون احتیاج دارم .خواهش میکنم جوابمو خودتون بدین وکمکم کنید تا بتونم خودمو تغییر بدم .
    من دانشجوی ترم 4 ارشدریاضی هستم،ازدست خودم واقعا به تنگ اومدم چرا که اصلا درس نمی خونم حتی در شرابط خیلی اضطراری ،البته دانشجوی بدی نیستم ودو ترم گذشته(وبیشتر وقتا) شاگرد اول بودم ولی من روزهای عادی مبانگین کمتراز 1 ساعت درس میخونم و موقع امتحان یا تحویل پروژه میانکین کمتر از 4 ساعت واین برای یک دانشجوی ارشدریاضی فاجعه است وهمیشه باعث میشه که نتونم به اهداف عالی که دارم برسم و همیشه حسرت فرصت های از دست رفته رو می خورم .من از بچگی تابه حال اینطور بودم وخانواده ام منو شرطی کردن و یاد گرفتم که فقط نمره واول شدن مهمه و چون (همیشه توی تست هوش ها به عنوان تیز هوش شناخته میشدم)بدون درس خوندن هم میتونستم خیلی وقتها به نتیجه ی خوبی برسم وجز اولین ها باشم ،هیچ وقت یاد نگرفتم تلاش واقعی یعنی چه ؟ وهروقت تصمیم گرفتم تغییری در خودم ایجاد کنم با شکست مواجه شدم ،شکست شکست
    خواهش میکنم کمکم کنید دیگه تحمل ندارم که تصمیم بگیرم وعمل نکنم شاید به نظرتان اینقدر ها هم مهم نباشد اما برای من معظل بزرگ زندگی ام شده .
    من ساعت خواب منظمی هم ندارم و خیلی سعی کردم درستش کنم نمیشه .وهر وقت هم شروع میکنم با ساعت های کم مثلا 2 ساعت در روز شروع کنم واونو افزایش بدم نمیشه و دقیقا بدتر از قبل میشم و اونروز هییییییییچ نمیخونم .از دقیقه 90 بودن خسته شدم.
    مدیر وبلاگ:
    با سلام به شما دوست گرامی
    مریم عزیز به احتمال زیاد شما به نوعی مقاومت دست می زنید و از شما استدعا دارم به مراکز مشاوره دانشجویی که در اکثر دانشگاهها است مراجعه نمایید. با بهره گیری از اساتید مجرب مشکل شما به یقین برطرف خواهد شد.
    پس همین امروز به مرکز مشاوره دانشجویی بروید و تقاضای مشاوره با یکی از بهترین اساتید مرکز کنید.
    موفق و موید باشید

  20. سلام
    من امروز با وب شما آشنا شدم . نمیدونم میتونید به من کمک کنید یا نه!
    من 1 ساله که نامزد کردم همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد ما از قبل هدیگه رو میشناختیم خیلی زود عقد کردیم و همه چیز خیلی ساده برگزار شد تو این یه سال خیلی باهم مشکل داشتیم یه جاهایی من کوتاه اومدم و یه جاهایی اون به ظاهر سکوت کرده ولی انگار همه اینها تو مفزش بایگانی شده نامزد من مرد آروم و دور از هیجانیه تا حدی که خیلی وقتها فکر میکنم به حرفام گوش نمده اهل داد و بیداد نیست ولی اکثر مواقع غر میزنه انقدر میگه که من کنترل اعصابم رو از دست میدم وداد میزنم اونقت ساکت میشه .کارش کامپیوتره و همیشه تو فکر کارشه طوریکه تمام حرفای اون راجع به کارشه و بس تا حالا چند بار ازش خواستم تا درباره مشکلات ها و اختلاف هامون حرف بزنیم اما اینقدر ÷راکنده گویی میکنه که بحثمون بدون نتیجه و ناتمام رها میشه. بر عکس من اصلا انعطاف پذیر نیست از چهارچوب خانواده هیچی نمیدونهوقتی تو یه جمع هستیم فقط به خودش توجه میکنه . من آدم شاد و شلوغی هم و حالا بعد از یک سال احساس می کنم روز به روز دارم سر خورده تر میشم نمیدونم چیکار کنم اون با مرد رویای من فرسنگ ها فاصله داره و هر چی بیشتر میگذره بیشتر احساس میکنم که اشتباه کردم چی کار کنم دیگه نمیتونم ادامه بدم اون با سردی رفتارش از زندگی سردم کرده
    مدیر وبلاگ:
    با سلام
    فرشته عزیز
    همدلی مرا بپذیرد. متاسفانه انتخاب بدون شناخت عواقب اینچنین را نیز به دنبال دارد و بدون شناخت همه افرادی که به نوعی با ازدواج شما درگیر هستند دچار مشکل می شوند. پس نکات طلایی برای زندگی را مطالعه نمایید.
    از شما می خواهم اینجا کلیک نمایید تا اگر نتوانستید متقاعد شوید نظر بدهید تا راهنمایی بیستری انجام شود…
    موید باشید…

  21. salam,man ravanshenasam vali nemidonam ke ba baradare motadamchetor bayad raftar konam ,on chand sale etiad peida karde va kole khanevade ro tahte tasir gharar dade lotfan mano rahnamaee konid,

    مدیر وبلاگ:
    با سلام به شما دوست گرامی
    بسیار متاثر شدم از اینکه وضعیت خانواده شما را شنیدم.متاسفانه افراد زیادی به این بیماری مبتلا هستند…
    جسم انسان داراي سيستمي است كه تا زنده است خودش ، خودش را ترميم مي‌نمايد ، مشروط به اينكه شرايط مناسب را براي او فراهم نماييم. بنابراين بهترين روش ، كاهش تدريجي يا تيپر كردن همان موادمخدر مصرفي مي‌باشد كه در پله‌هاي 21 روزه با كاهش مصرف موادمخدر مرحله قبلي ، انجام مي‌گيرد و در اين كاهش بعضي مواد كه از يك خانواده مي‌باشند مي‌توانند جايگزين يكديگر شوند .
    برای اینکه بیشتر بخوانید اینجا کلیک نمایید و وارد سایت کنگره 60 شوید….

  22. سلام من همه مطالب شما رو خوندم و باور کنید همه رو انجام میدم دیگه نمی دونم یه زن چقدر میتونه از خودش مایه بزاره ما تو هیچ چیزی با هم تفاهم نداریم تفاهم نخواستم این تضاد رو کجای دلم بذارم ! خندهداره من همیشه همه رو راهنمایی میکردم ولی حالا خودم گیر افتادم هر وقت یه چیز رو بهونه میکنه تا منو کلافه کنه مدام دنبال اینه که مامان من چی گفت و کجا نظر داد تا بگه مامانت تو زندگی ما دخالت میکنه دیگه خسته شدم هر چی من به خانوادش احترام میذارم اون بی توجهی میکنه و بعد از هر بار که خونه ما میاد یه دعوایی راه میندازه
    البته اون هیچ وقت داد نمزنه و پرخاشگر هم نیست ولی حرص میده
    مدیر وبلاگ:
    دوست گرامی
    متاسفانه در زندگی نمی توان به تنهایی به مقصد خوشبختی رسید و این مهم تنها با همکاری دو نفر امکان پذیر است. اگر شما همه کار انجام می دهید و دیگران را نیز راهمایی می کنید ، همسر شما نیز باید این اندوخته شما را در زندگی داشته باشد. آموزش های که شما دیده اید بدون درک طرف مقابل قابل اجرا نمی باشد و تنها به درد خود شما می خورد و هر چقدر هم که تلاش کنید یک نفره موفق نمی شوید. در پیوندی که بر آن گلیگ نمودید نزدیک به 15 صفحه مطلب بود و بهتر است که هر دو آن ها را بخوانید و به آن عمل نمایید. فراموش نشود هر دو.
    در رایانه خود مطالب را ذخیره کنید و طوری باشد که همسر شما با کنجکاوی آن را بخواند. مثلا” بر روی دسکتاپ…
    بهترین راه حل گفتمان دو طرف است. به نظر من در حرف های رد و بدل شده بین شما ، بیشترین وقت را شما برای خویش در نظر می گیرد و فرصتی اندک که بعد از کلافه شدن طرفه مقابل از این گفتگو است را به وی می دهید.
    مطالب بیشتر را به ایمیل شما ارسال نمودم…
    موید باشید

  23. در جواب آن خانم گفتید فیلم پور/.نو بد نیست ولی واقعا بد است و شرعا حرام است حتی بدون اعتیاد

  24. من بدبين شدم نسبت به مردها چي كار كنم نمي توونم ازدواج كنم اعتماد ندارم بهشون
    مدیر وبلاگ:
    نیکا عزیز!
    با نیم خط سخن که نمی توان پاسخی به شما بدهم. کمی بیشتر از این شرح بدهید…!!
    در مورد مطالب هم در زیر هر مطلب شما لینکی می بینید به نام عضویت در خبرنامه وبلاگ یم فراکاو و هم چنین در ستون کناری…

  25. سلام.
    من اول دبیرستان هستم ودر انتخاب رشته مشکل دارم ونمی دونم باید کدوم رشته رو انتخاب کنم. لطفا کمکم کنید.
    مدیر وبلاگ:
    دوست عزیز در هر کاری اول علاقه خود را بسنجید و بعد به مشورت کردن با دیگران ادامه بدهید تا از بین علاقمندی هایتان یکی را انتخاب کنید…

  26. ba salam khadmate modirane mohtaram.
    man javani hastam 29sale be tazegi hodode 2mahe ezdevaj kardam..avael hamechiz khaili khoob bood ama modatist ke pas aaz 1 masmoomiyat dar rabetam moshkel daram betorike nouooze kamel dara man etefagh nemiyofte ya agarham biyofte khaili kotahe.albate man 1maghdari kamkhooni ham daram nemidoonam bein ghaziye ham marboot mishe ya na lotfan mara rahnamai konid ke chikar konam ya che darooi masraf konam.
    sepasgozaram

  27. من همیشه فکر میکنم که هم از من بدشون می اید من را یک بچه میدونند برای هیچ کس مهم نیستم من میخوام برای همه یک ادم مهمی باشم می خوام همه به من توجه کنم من می خوام یک ادم موفقی بشم

  28. من دختراهنمری19 ساله هستم هردفعه عاشق یکی میشم دیگه خسته شدم لطفاکمکم کنید
    مدیر وبلاگ:
    تینای عزیز:
    در این روابط به دنبال چه چیزی هستید؟ آیا فقط به دنبال دوستی هستید یا این که خودتان تنوع طلب هستید…دلیل این کار و مطالب بیشتری را برای من بفرستید….
    موید باشید

  29. مهسا :
    من همیشه فکر میکنم که هم از من بدشون می اید من را یک بچه میدونند برای هیچ کس مهم نیستم من میخوام برای همه یک ادم مهمی باشم می خوام همه به من توجه کنم من می خوام یک ادم موفقی بشم لطفا کمکم کنید

  30. با سلام
    من پسری 23 ساله هستم. حدود سه سال است که با دختری دوست هستم . به هم علاقه مند شدیم و حدود 6ماه بعد از آشنایی تصمیم به اردواج در شرایط مناسب گرفتیم.3سال برای ما با سختی های زیادی گدشت.چون خانواده من بسیار مخالف بودند.اما الان رضایت دادند. مشکلی که الان پیش رو داریم نحوه بیان موضوع ازدواج با خانواده ی اون هست. چجوری در یک خونواده نیمه مذهبی باید 3سال دوست بودن بیان بشه؟ چجوری باید پدر اون رو راضی کنیم؟ کی باید با خوانوادش صحبت کنه؟
    ممنون

    مدیر وبلاگ:
    دوست گرامی به هیچ وجه رابطه دوستی طولانی خویش را نزد خانواده وی بیان نکنید و تنها به صورت سربسته بگویید…
    هرگاه شروع کنید بهتر است در نهایت احترام و رعایت اصول سنتی خواستگاری با توجه به فرهنگتان اقدام کنید تا ایشان نیز خود را دارای احترام از جانب شما بدانند..
    موید باشید

  31. salam
    mikhastam bedonam tafavote seni dar ezdevaj ta che had mitone tasiir dashte bashe?
    age sene mar az zan kamtar bashe.
    va chetor mishe motevaje tasiir mokharebesh ro ye rabete shod?

    مدیر وبلاگ:
    تفاوت سنی تاثیری مستقیم در زندگی موفق دارد و اگر مرد سن بیشتری داشته باشد بسیار تایید شده است اما به دلیل بلوغ سریع در دختران ، بایستی سن زن از مرد کمتر باشد… البته در همه موارد هم تایید حتمی نشده است و تنها بهتر دانسته اند…
    نظر بنده به این است که اگردختر مورد علاقه تان سن بالاتری دارد با وی ازدواج ….

  32. چرا جواب من را نمی دهید؟
    خواهش میکنم جوابم بدهید

    مدیر وبلاگ:
    با سلام و عذر خواهی از این که درنگی در پاسخ به وجود آمده است…
    مهسای عزیز مقوله اعتماد به نفس در زندگی فردی و بخصوص محیط اجتماعی بسیار مهم است و کمبود در این مقوله سبب رنجش های می شود که یکی از آنان را شما در زندگی خویش مشاهده می کنید…
    تقویت اعتماد به نفس و این که تایید دیگران تاثیر کمتری در رویه عادی زندگی شما داشته باشد بسیار مهم است…
    هم از من بدشون می اید من را یک بچه میدونند:
    خوب هر کنشی یک واکنشی دارد و این برمی گردد به رفتار شما و دریافت معنی آن در فرد مقابل
    میخوام برای همه یک ادم مهمی باشم:
    برای همه ؟!
    یا برای خود و خانواده خودتان؟؟!!!
    پاسخ دقیق این سوال مهم است…..
    من می خوام یک ادم موفقی بشم:
    بدون شک این پیام شما هم برای دیگران است و برای دیگران می خواهید مهم باشید نه برای خودتان..
    همه اینها عصبیت های روانی هستند که در وجود شما ، هستند….
    تلاش کنید در شناخت بیشتر خود و علاقه مندی هایتان….
    موید باشید…

  33. nika :
    من بدبين شدم نسبت به مردها چي كار كنم نمي توونم ازدواج كنم اعتماد ندارم بهشون
    مدیر وبلاگ:
    نیکا عزیز!
    با نیم خط سخن که نمی توان پاسخی به شما بدهم. کمی بیشتر از این شرح بدهید…!!
    در مورد مطالب هم در زیر هر مطلب شما لینکی می بینید به نام عضویت در خبرنامه وبلاگ یم فراکاو و هم چنین در ستون کناری…

    مهسا :
    چرا جواب من را نمی دهید؟
    خواهش میکنم جوابم بدهید
    مدیر وبلاگ:
    با سلام و عذر خواهی از این که درنگی در پاسخ به وجود آمده است…
    مهسای عزیز مقوله اعتماد به نفس در زندگی فردی و بخصوص محیط اجتماعی بسیار مهم است و کمبود در این مقوله سبب رنجش های می شود که یکی از آنان را شما در زندگی خویش مشاهده می کنید…
    تقویت اعتماد به نفس و این که تایید دیگران تاثیر کمتری در رویه عادی زندگی شما داشته باشد بسیار مهم است…
    هم از من بدشون می اید من را یک بچه میدونند:
    خوب هر کنشی یک واکنشی دارد و این برمی گردد به رفتار شما و دریافت معنی آن در فرد مقابل
    میخوام برای همه یک ادم مهمی باشم:
    برای همه ؟!
    یا برای خود و خانواده خودتان؟؟!!!
    پاسخ دقیق این سوال مهم است…..
    من می خوام یک ادم موفقی بشم:
    بدون شک این پیام شما هم برای دیگران است و برای دیگران می خواهید مهم باشید نه برای خودتان..
    همه اینها عصبیت های روانی هستند که در وجود شما ، هستند….
    تلاش کنید در شناخت بیشتر خود و علاقه مندی هایتان….
    موید باشید…

    مهسا :
    چرا جواب من را نمی دهید؟
    خواهش میکنم جوابم بدهید
    مدیر وبلاگ:
    با سلام و عذر خواهی از این که درنگی در پاسخ به وجود آمده است…
    مهسای عزیز مقوله اعتماد به نفس در زندگی فردی و بخصوص محیط اجتماعی بسیار مهم است و کمبود در این مقوله سبب رنجش های می شود که یکی از آنان را شما در زندگی خویش مشاهده می کنید…
    تقویت اعتماد به نفس و این که تایید دیگران تاثیر کمتری در رویه عادی زندگی شما داشته باشد بسیار مهم است…
    هم از من بدشون می اید من را یک بچه میدونند:
    خوب هر کنشی یک واکنشی دارد و این برمی گردد به رفتار شما و دریافت معنی آن در فرد مقابل
    میخوام برای همه یک ادم مهمی باشم:
    برای همه ؟!
    یا برای خود و خانواده خودتان؟؟!!!
    پاسخ دقیق این سوال مهم است…..
    من می خوام یک ادم موفقی بشم:
    بدون شک این پیام شما هم برای دیگران است و برای دیگران می خواهید مهم باشید نه برای خودتان..
    همه اینها عصبیت های روانی هستند که در وجود شما ، هستند….
    تلاش کنید در شناخت بیشتر خود و علاقه مندی هایتان….
    موید باشید…

  34. سلام
    عصبیت روانی چیست
    وچگونه درمان کنم
    مدیر وبلاگ:
    مهسای عزیز منظور از عصبیت روانی آن دسته از باورها و عقاید و تفکراتی هستند که لزوما” باید اصلاح شوند و بازنگری…تا زندگی نرمالی را رقم بزنید….

  35. می خواستم بدونم اگه بخوام یه مشاوره باهاتون انجام بدم به صورت صحبت کردن حضوری یا تلفنی باید چیکار کنم(درضمن لطف می کنید اگه جوابو برام ایمیل کنید)

  36. من یه دوست دختر دارم که خیلی دوسش دارم ولی فقط درحد یک دوست نه بیشتر اون داره کم کم به من دلبسته می شه و ازازدواج حرف میزنه،چطوری میتونم منصرفش کنم با این توضیح که میخوام رابطه ی دوستی مون ادامه داشته باشه.(درضمن من الان موقعیت ازدواج ندارم)

  37. سلام و خسته نباشید خدمت مشاور محترم
    مشکلی که من از اون رنج میبرم مشکل صدها نفر دیگه هم است
    صدها نفری که برای هر دقیقه حرف زدن عذاب میکشند
    بله درست حدس زدین چیزی نیست جز لکنت زبان
    دردی که هیچ وقت درمان نمیشه و خیلیها دارن ازش رنج میکشن
    فکرش بکن که به خاطر این مشکل باید از تحصیل ازدواج و هزار چیز خوب دیگه محروم باشی
    خواهش می کنم اگه کسی راه جدیدی پیدا کرد از ما دریغ نکنه
    برامون دعا کنید دوستان
    یا حق

  38. با سلام و احترام و خسته نباشید
    وقتی یک دختر متاهل ، عاشق و دلباخته یک پسر مجرد و کوچکتر از خودش بشه ، باید چه کار کنه؟آیا این واقعا عشقه یا هوس یا چیز دیگه ای هست؟ لطفا راهنمایی کنید.با تشکر

  39. با سلام و خسته نباشید
    خواهشا مرا راهنمایی فرمائید.
    با تشکر
    نیش و نوش

  40. نیش و نوش :
    با سلام و احترام و خسته نباشید
    وقتی یک دختر متاهل ، عاشق و دلباخته یک پسر مجرد و کوچکتر از خودش بشه ، باید چه کار کنه؟آیا این واقعا عشقه یا هوس یا چیز دیگه ای هست؟ لطفا راهنمایی کنید.با تشکر

    مديروبلاگ:
    نيش ونوش عزيز
    متاسفانه در زندگي مشترك نرسيدن به آرزوهاو خواسته هايي كه قبل از ازدواج داشته ايد منجر به شكل گيري علايق ديگري ميشود كه مورد شما نيز بدون شك از همين گزينه پيروي مي كند.
    بهتر است تمام تلاش خود را به بهبود رابطه خويش با همسرتان بپردازيد و از تلاش براي ايجاد يك رابطه ديگر خودداري نماييد.
    اينچنين اقدام كردن شيوه صحيحي براي مقابله با مشكلات نيست. پسبهتر است از اين به قول خودتان هوس دست برداريد….. و به ادامه وساختن زندگي كنوني خويش فكر نماييد….

  41. با سلام
    من واقعا احتیاج به راهنمایی دارم…
    من يه دختر 27 ساله هستم که خيلی اجتماعی و خونگرمم.آدمای ديگه رو هم دوست دارم وباهيشکی تو دنيا تا حالا مشکلی نداشتم. الان 3 سالی ميشه که سر کار ميرم … تو محل کارم با يکی از همکارای مرد که متاهل هم هست مث يه دوست صمميمی شدم…دوستی که کاملن سالمه.اون خيلی به من اعتماد داره و خيلی باهام صميميه… ولی بعد از يک سال بهم گفت که بيشتر از يه دوستی دوستم داره… دو ماه بعد از اين ماجرااون جابه جا شدو از اين شهر رفت… من دلم خيلی گرفت … خيلی بهش عادت کرده بودم.اون هم همينطور.. هنوز هم باهاش در ارتباطم تلفنی گاهی… الان مدت هاست مطمئن شدم که اون عاشق من شده .به همين خاطر هميشه احساس ميکنم خدا منو نميبخشه. آخه اون متاهله و بچه داره… من دوستش دارم ولی ميدونم هر احساسی در مورد اون برای من ممنوعه است. اين خيلی سخته. اگر توی هر شرايطی غير از اينی که الان بود باهاش آشنا ميشدم همه ی سعی ام رو ميکردم که باهاش باشم تا هميشه.. چون واقعن همونيه که من دلم ميخواد… حالا ميخوام منو راهنمايی کنيد. اون هيچوقت هيچ حريمی رو نشکونده … حتی تلفنی هم عشقشو ابراز نکرده… گاهی تو اس ام اس يا چت اينو ميگه …اونم خيلی مودبانه… ولی چرا؟ خانمش خيلی خوبه . هم ظاهرش و البته اخلاقشو نميدونم. خود همکارم نا حالا اصلن چيزی از بدی خانمش نگفته و ميدونم عاشق بچه اش هم هست… ولی چرا حالا با من به اين حس رسيده؟؟؟؟ چرا به قول خودش داره يه حس و حاله تازه و جديد رو با من تجربه ميکنه ؟چقدر ادامه ی اين رابطه که واقعن هميشه سالمه و هيچ حريمی شکسته نشده درسته… من دوستيشو دوست دارم و خودش رو هم…
    اونم شيفته منه… من چيکار کنم؟

    مدیر وبلاگ:
    با سلام و عرض ادب خدمت شما
    دوست عزیز در ابتدا عذر خواهی مرا از دیر پاسخ دادن به سوالات شما به دلیل انبوه سوالات دیگر را پذیرا باشید.
    خانم محترم این که خونگرم باشید و با هیچ کس رابطه بدی ندراید چندان نرمال و عادی نیست.زیرا همه کس را نمی توان راضی نگه داشت.و این که در ورابط به این شکل هستید به دلیل نشناختن شخصیت و نقاط مبهم در زندگی تان است.
    اما در مورد رابطه شما با وی باید نکاتی چند را خدمت شما عرض کنم. زنان در ارتباط با جنس مخالف به دنبال دریافت محبت و عاطفه می باشند و مردان در این روابطه به دنبال برآورده کردن نیازهای جنسی خویش هستند.امکان ندارد که مردی تنها به دنبال یک دوستی سالم از برقراری چنین رابطه ای باشد! و در نهایت هم زنان برای جلب توجه و محبت شخص مورد نظر به رابطه جنسی تن می دهند و مردان هم محبت می کنند تا به رابطه جنسی برسند… بهتر است تجدید نظری داشته باشید و حریم زندگی همنوع خویش ( زن وی ) را در نظر بگیرید…همان طور که او از شما انتظار دیگری را در نهایت داشته و آن را نیز عنوان نموده است….
    برقرای روابط از طرف مردان پله به پله است تا به مرحله نهایی که مورد نظرشان است برسند و هیچ کدام از مردان از این نظر مستثنی نیستند. و این را من به عنوان یک مرد برای شما عنوان می کنم.
    دوست عزیز حتما” از این روابط دوری کنید البته در ابتدا به دلیل وجود عادت مشکل است اما دور از دسترس نیست….
    موید باشید…

  42. با سلام وخسته نباشید خدمت سروران مهربان
    من وهمسرم حدود 3سال از زندگی مشترکمان می گذرد در این مدت عاشقانه در کنار هم خوشبخت زندگی می کنیم اماافسوس که هنوز نتوانسته ام مشکل دروغگویی افراطی اورا حل کنم این خوشبختی به خاطر رفتارهای بچه گانه وعجولانه همسرم رو به ویرانیست ما عاشق هم هستیم ولی اوبا دروغگوییهای بزرگی که میکند وبه من نمی گوید دردسرهای مالی وضربه های مهلکی به زندگیمان وارد کرده هر بار قول می دهد وهر بار نیز از من پنهان میکند هزاران بار از او ملتمسانه خواسته ام اما او قادر نیست اصلاح شود رفتارهای کودکانه او نیاز به کنترل دارد ولی هیچ روشی تا کنون پاسخ نداده از شما استدعا دارم مرا یاری کنید.

  43. masume :با سلام وخسته نباشید خدمت سروران مهربانمن وهمسرم حدود 3سال از زندگی مشترکمان می گذرد در این مدت عاشقانه در کنار هم خوشبخت زندگی می کنیم اماافسوس که هنوز نتوانسته ام مشکل دروغگویی افراطی اورا حل کنم این خوشبختی به خاطر رفتارهای بچه گانه وعجولانه همسرم رو به ویرانیست ما عاشق هم هستیم ولی اوبا دروغگوییهای بزرگی که میکند وبه من نمی گوید دردسرهای مالی وضربه های مهلکی به زندگیمان وارد کرده هر بار قول می دهد وهر بار نیز از من پنهان میکند هزاران بار از او ملتمسانه خواسته ام اما او قادر نیست اصلاح شود رفتارهای کودکانه او نیاز به کنترل دارد ولی هیچ روشی تا کنون پاسخ نداده از شما استدعا دارم مرا یاری کنید.

    مدیر وبلاگ:
    با سلام و درود بر شما
    متاسفانه در دروغ گویی باید به دنبال فایده ای که شخص از این عمل می برد باید باشیم و بهتر است همراه همسرتان نزد یک مشاوره یا روانشناس حاذق بروید…

  44. سلام و خسته نباشی خدمت مشاوران گرامی من دختری 27 ساله هستم مدت 2 سال هست که به مردی 43 ساله به عنوان همسر آینده علاقه مند شدم شاید بهتر باشد بگویم که عاشق آن شدم . ولی مشکل اختلاف سنی و فرهنگ ما هست من عرب زبان و ایشان شیرازی هستند . ناگفته نماند خودم کارشناس مشاوره و آن آقا استادم و روانشناس هستند خواهشم می کنم راهنمایم کنید شاید فکر می کنید من با اینکه خودم مشاور هستم ولی باز هم نیاز به مشاوره دارم . با تشکر

    مدیر وبلاگ:
    خانم محترم اختلاف سنی مسئله ای مهم است که باید در ازدواج به آن توجه ویِژه داشت اما اختلاف سنی که پیشنهاد شده حداکثر 10 سال است و اختلاف شما با فرد مورد نظر شما بسیار بیشتر از این مهم است.بهتر است در اندیشه خواستگارهای دیگر باشید و بهترین گزینه را انتخاب کنید.در ازدواج مهم آرزوها و انتظاراتی است که هر فرد از ازدواج دارد و اگر برآورده نشوند راهی جز جدایی نخواهند داشت!!
    موید و موفق باشید…

  45. سلام
    ممنون از راهنمایی شما… خب میشه که من با بعضی از ادما هم مشکل پیدا کنم ولی معمولن صبورم و خیلی دامن نمیزنم به اختلافاتم… در مورد اون رابطه ای هم که گفتم واقعن اینجوریه؟؟؟؟ من تا حالا اجازه ندادم هیچ حریمی از بین بره … اون حتی اسم کوچیک من رو هم صدا نمیزنه… خدا نکنه من حریم زندگی اونو بشکنم و به محدوده ی زنش وارد شم…ولی واقعن مردا اینجوری هستن؟؟؟ یعنی داره منو گول میزنه؟؟ من اصلن نمیبینمشاااااااااااا الان حدود 4 ماهه که ندیدمش… امکان دیدنشم خیلی ضعیفه… اما منظور شما از نقاط مبهم تو زندگیم رو هم متوجه نشدم… میشه لطفن بیشتر توضیح بدبد. ممنون از لطف شما

  46. سلام خدمت مشاورین محترم من بعداز 4 سال که دیپلم گرفتم تونستم دانشگاه قبول شوم و درسهایم خوب بود و در عرض 7 ترم تموم کنم الان بعد از فارغ تحصیلی احساس ترس میکنم که دوباره به حالت قبل که نتونم کار مناسبیپیدا کنم و آن حالت رکود و تنهایی دچار شوم . و ازاینکه هنوز نتونستم برای زندگی مشترک تصمیمی بگیرم بیشتر ناراحت هستم .

  47. داروی ترمیم بکارت را از کجا می توان تهیه کرد.لطفا از طریق ایمیل جواب رو به من بدبد.مرسی

    مدیر وبلاگ:
    دوستان عزیز متاسفانه از چند پزشک متخصص پرسیدم اونها نیز از وجود این دارو اطلاع داشتند اما اسمش را نمی دانستند.. بیشتر جستجو می کنیم…

  48. سلام دختری 18 ساله هستم چن سالی میشه که اصلا تمرکز لازم برای درس خوندنو ندارم به خاطر همین هم امسال کنکورمو خوب ندادم از نظر هوشی هم میشه گفت بالا هستم تست هوشم126 شده بود .یه مشکل دیگه ای که واسم به وجود اومده بیخیالیمه قبلا انقدر استرس واسه درسام داشتم که همه خانوادمو دیوونه میکردم ولی الان اصلا واسم مهم نیس که دورو برم چی میگذره اصلا واسم نمره هام مهم نیس همیشه دوس دارم تنها باشمو فک کنم نمیدونم به چی ولی دوس ندارم هیچ کاری انجام بدم خودم از این همه بیخیالیم داره حالم بهم میخوره.از خودم بدم میاد. لطفا اگه میشه در مورد هر دو موضوع کمکم کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا