بخش مشاوره

در این بخش شما می تونید سوالات خود را مطرح نمایید.

و جواب آن را از ما یا از دوستان خود دریافت نمایید.

موفق و موید باشید.
اگر می خواهید ما پاسخ آن را برای شما ارسال کنیم. پس:

لطفا نشانی رایانامه ( ایمیل ) خود را برای ارسال پاسخ از طرف ما درست وارد نمایید…

متن خود را به صورت پارسی بنویسید. سرعت خوانش پارسی ما از پینگلیشی خیلی بیشتر و بهتر است…

[contact-form] [contact-field label=”نام” type=”name” required=”true” /] [contact-field label=”رایانامه شما” type=”email” required=”true” /] [contact-field label=”وب نوشت شما” type=”url” /] [contact-field label=”متن پیام” type=”textarea” required=”true” /] [contact-field label=”همه قوانین را برای ارسال پیام رعایت نمودم!” type=”checkbox” /] [/contact-form]

‫318 دیدگاه ها

  1. سلام
    1- تفاوت رواندرمان – روانکاو – روانشناس و روانپزشک چیست؟

    2- آیا موضوعاتی که در کتابهای pop psychology می‌شوند مثل جملات تاکیدی، تصویر ذهنی،NLPو… یا کتابهایی شبیه به کتابهای تونی رابینز مورد تایید علم روانشناسی هستند؟

    3-به جز دارودرمانی و با توجه به اینکه یک شخص تنها با تلاش خود می‌تواند تغییر کند یک رواندرمان یا… چگونه می‌تواند کمک کند؟

    4-در یک جلسه‌ی رواندرمانی چه اتفاقی می‌افتد؟

    5-چرا بسیاری بر این باورند که جلسات رواندرمانی برایشان مفید نیست؟

    6-چگونه باید فهمید متخصص مربوطه کار خود را درست انجام می‌دهد و در جهت درستی قرار دارد.

    در صورت صلاحدید سوالات را به نحوی که مناسبترند اصلاح،کم،زیاد یا تلفیق کنید.
    از لطف شما و از مطالب خوبتان ممنونم .

  2. با سلام خدمت شما

    چون سوالات نياز به توضيح و تفسير دارد در اسرع وقت به سوالات شما پاسخ داده

    خواهد شد.

    موفق و مويد باشيد.

    1. ba salam,man mikham reshteye pezshki bekhonam vali nemidonam cheghadr dars bekhonam va chand sat bekhonam ke movafagh basham,zemnan man fara girem khyli sare vali mogheye dars khondan khyli fkram mash ghol mishe

  3. salam
    moshkeli ke man daram ine ke vagti kari anjam gerefte mishe ya harfi zade mishe ke narahatam mikone be sheddat vakonesh neshon midam,be tori ke ehsas mikonam kasi ba ghalam magzamo khat khati mikone va saram dag mikone ,va dige gader nemisham khodamo kontrol konam,dar vage say mikonam ke arom sham vali aslan daste khodam nemishe,motasefane in vakonesh ro be etefagaye kheili sade neshon midam,va in etefag har roz chandin bar baram pish miad,lotfan komakam konid.

    _____________________

    فرا کاو:

    سلام به شما دوست عزیز

    در ابتدا باید بررسی شود که اوج عصبانیت شما چه موقع است . اگر در همه موارد دچار خشم و پرخاشگری می شوید. بهتر است به یک مشاور

    مراجعه نماید . و این اولین فوریت برای شما است.

    به احتمال زیاد شما باید یک مشغله فکری داشته باشید و همین عامل باعث از کوره در رفتن شما می شود. بنده به شما توصیه می کنم که برای کمک به

    خودتان ابتدا یک کاغذ و قلم بردارید. و هر موقعیتی را که ناراحت می شوید یاداشت کنید. و سپس عامل عصبانیت خودتان را در آن موقعیت را به

    خود یادآوری و در برگه مربوطه درج نمایید و هم چنین راه حل خودتان برای کاهش پرخاشگری نیز یاداشت نمایید. تا اگر دوباره با آن موقعیت

    مواجه شوید, راه حلی که در موقعیت های مشابه برای کنترل خود انجام داده اید را به سادگی به یاد آورده و در این زمان مشابه دیگر از کوره در

    نمی روید.

    شما باید در این مورد با اطرافیان خودتان صحبت کنید و به آن ها آگاهی دهید که خودم هم از این که این گونه می شوم ناراحت هستم. دیگران نیز باید

    عکس العمل نشان دهند، بي آنکه به سرزنش شما بپردازند.

    خوب دوست عزیز:

    1- باید به یک مشاور مراجعه نماید.

    2- یاداشت برداری را هرگز فراموش نکنید . زیرا بعد از مدتی می بینید که واقعا” معجزه می کند.

    3- برای حفظ آرامش نفس عمیق کشیدن را فراموش نکنید. و هم زمان به شمارش اعداد و از این قبیل موارد بپردازید. تا موضوع را از ذهن خود

    برای لحظاتی فراموش کنید.

    در نهایت:

    امیدوارم که سالم و تندرست باشید.

  4. با عرض سلام و خسته نباشید
    روانشناس محترم
    من زنی هستم 29 ساله متاهل و دارای یک فرزند دختر یک ساله
    مشکل من این است که مدتی است مخصوصا بعد از زایمان دچار فراموشی میشوم مثلا چیزی را سوا میکنم و جوابش را میگیرم اما بعد از مدتی دوباره همان سوال را میکنم چون یادم نیست چه جوابی شنیده ام از طرفی در محیط کارم هم این مشکل من برایم بسیار اذیت کننده و مشکل آفرین شده مثلا فلان تلفن یا فلان نامه اصلا در خاطرم نمی ماند
    و به طور کلی در یادگیری و گیرایی بسیاری از مطالب خیلی کند عمل میکنم
    دائم از طرف شوهرم سرزنش میشوم که چرا ادم خنگی هستم و خوب بعضی مطالب را یاد نمیگیرم و یا یادم نمی ماند گاهی بخاطر این حالتم در جمع بسیار خجالت میکشم مطالبی را که دیگران خیلی زود می فهمند و به ان عکس العمل نشان می دهند مثلا می خندند و یا جواب می دهند را من دیر متوجه میشوم و شاید گاهی باعث استهزاء دیگران نسبت به خودم مخفیانه یا آشکارا میشوم
    من دارای لیسانس مدیریت هستم و فکر نمیکنم اگر از نظر هوشی پایین بودم تا این سطح پیش میرفتم از طرفی من اعتماد به نفسم بسیار پایین است و فکر میکنم بخاطر همین مشکلم بیشتر هم شده
    بخاطر این حالتم نگران آینده دخترم هم هستم این که این مشکل من روی او هم تاثیر گذار باشد
    من فکر میکنم عکس العمل اطرافیان هم در این مورد خیلی مهم باشد متاسفانه شوهرم از همه بیشتر در این زمینه مرا بیشتر سرکوب و سرکوفت می دهد
    چند بار تصمیم گرفتم به یک مشاور یا روانشناس مراجعه کنم اما دقیقا نمیدانم به کدامیک از اینها در مورد مشکلم مراجعه کنم؟ خواهشمندم در این زمینه مرا یاری کنید و بگویید چگونه این مشکلم را رفع کنم؟
    با تشکر فراوان از پاسخ شما

  5. سلام به ثنای عزیز:

    من به شخصه از نوشته هایتان پی بردم بیشتر انرژی شما برای تمرکز کردند در جایی دیگر هدر می رود و به مصرف می رسد.

    شما بهتر است ابتدا این مورد را پیدا کنید. البته به نظر می رسد که بیشتر معطوف به فرزندتان باشید. و خوب این چیز عادی است که برای هر مادری به وقوع می پیوندد. و برای همین نمی توانید به صورت کامل مطالب را به ذهن بسپارید.

    این مشکل خاصی نیست که شما را به ناراحتی بکشاند. بهتر است شما شروع به مبارزه با این مسئله بکنید. بدین طریق که کارهایتان را در یک دفترچه یاداشت درج کنید و همیشه قبل از این که از روی دفترچه به کارهای خودتان نگاه کنید بهتر است سعی کنید با استفاده از تمرکز آن را به یاد بیاورید و سپس: چه به یاد آوردید و یا چه نه! به دفترچه نگاهی بیندازید.

    در پایان هر روز به مواردی که بدون این که نیاز پیدا کنید ابتدا به دفترچه یاداشت نگاه بیاندارید به ذهن شما آمده اند امتیاز بدهید و هر روز سعی کنید تعداد نمرات خود را افزایش دهید .

    برای مواردی که به ذهن شما نیامده اند شما می توانید دلیل آن را یاداشت نمایید تا دیگر بار برای شما اتفاق بوجود نیاید.بهتر است همیشه و در پایان روز به دفترچه نگگاهی بیاندازید و دلایل عدم تمرکز تان را مرور کنید. بعد از مدتی خواهید دید که معجزه کرده اید….

    برای اطرافیان خودتان و بخصوص همسرتان بهتر است با گفتگو او را متوجه این مسئله کنید که به چه خاطر است با این عدم تمرکز مواجه هستید. و اگر آنان از شنا حمایت کنند دیگر با مشکل مواجه نخواهید شد.
    چون همین مورد در پیشرفت شما بسیار تاثیر خواهد داشت.

    برای سوال بعدتان :

    بهتر است ابتدا به یک مشاور رجوع کنید. چون او مانند یک پزشک عمومی است و اوست که باید مشخص کند که به کجا شما باید مراجعه نمایید.

    امیدوارم که توانسته باشم کمکی به شما بکنم.

    بهروزیتان خواسته من است.

    موفق و موید باشید.

  6. با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت دوستان:
    من به دنبال سوالات كنكور دكتراي رشته روانشناسي باليني مي گردم. ممنون ميشم اگه كمكم كنيد.
    باتشكرـ روازق

    _________________

    مدیر وبلاگ:

    اگر توانستیم در اسرع وقت به شما کمک خواهیم کرد.

  7. با سلام و خسته نباشید.

    من یزدان 18 ساله هستم.دانشجوی ترم 4 نقشه کشی و طراحی صنعتی.

    تا چند وقت پیش خیلی خوب درس میخوندم.کنکور رتبه 331 کشوری آوردم.اما یکباره از درس و همه چی زده شدم.ترم قبل هم مشروط شدم.اصلا نمیتونم درس بخونم.خیلی هم عصبی و بد اخلاق شدم.دلیلش رو به طور کامل نمیدونم.اما یکی از دلیل های درس نخوندنم و افت خلاقیتم اینترنته.زیاد میام تو نت.
    اگه به من کمک کنید ممنون میشم.منتظرم.

    ____________________________-

    مدیر وبلاگ:

    سلام و درود به شما یزدان عزیز:

    به گفته شما اشکال در حافظه و ذهن شما نیست ، با توجه به این که شما رتبه بالایی در رشته درسی تان آورده اید.

    همان طور که اظهار داشته اید ، میزان استفاده شما از اینترنت و دنیای مجازی خیلی زیاد است و این تاثیر عمیقی بر روی روابط اجتماعی و خانوادگی تان گذاشته است و رفتارتان هر زمان که در نت باشید به احتمال زیاد خوب است. و یک حال نشئه مانندی دارید.

    ابتدا بحث را درمورد اعتياد به اينترنت و وابستگي به آن آغاز مي كنيم:

    معيارهاي تشخيصي اعتياد به اينترنت چيست؟

    چند معيار شناخته شده و پذيرفته شده براي اين اعتياد وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتند از : افزايش تدريجي ساعت هاي كه از اينترنت استفاده مي كنند ، علائم قطع تماس و بازگيري از اينترنت ، عدم موفقيت در سعي براي كاهش استفاده از اينترنت .

    دركنار اعتياد به اينترنت ، حالت كنترل شده تري بنام وابستگي به اينترنت نيز وجود دارد كه در آن شدت علاقه كمتر بوده ، اصلاح آن با سهولت بيشتري انجام مي گيرد. زندگي و كارهاي روزمره اين افراد كمتر از معتادان اينترنتي تحت تاثير قرار مي گيرد.
    فرار از مشكلات روزمره و بهبودي خلق و خو ، از جمله مهمترين علت هاي اعتياد و وابستگي به اينترنت مي باشند. متاسفانه كتابهاى مرجع فراوانى در مورد اعتياد به اينترنت به چاپ نرسيده است. اما با نگاهي به مقالات اينترنتي شما به نتايج خوبي مي رسيد.

    1- شما داراي افكار وسواسي هستید . افكاري در مورد اين كه در اينترنت چه مي گذرد. و كل زمان كار و فعاليت خويش را در اين افكار مي گذرانید.

    2- داراي يك سري خيال پردازي هاي در مورد اينترنت و دنياي سايبر است.

    3- زماني كه در استراحت است حركات غير ارادي انگشتان دست براي تايپ كردن در شما وجود دارد.

    4- زمان استفاده از اينترنت بيشتر از مدت زماني است كه از ابتدا قصد داشته به آن اختصاص دهید.

    5- وقت زيادي را براي اموري مرتبط با كامپيوتر و اينترنت مي گذارید مانند: خريدن كتاب هاي مربوطه, كوشش براي بدست آوردن آدرس هاي اينترنتي جديد و …

    6- كاهش فعاليت اجتماعي , شغلي و تفريحي در اثر استفاده بيش از حد از اينترنت. البته شايد داراي رابطه اجتماعي و ارتباطي با ديگران باشید ولي اين رابطه به صورت سطحي است. و هيچ گاه به صورت عميق اين رابطه براي شما ايجاد نمي شود.

    7- شما خود مي دانید كه استفاده بيش از حد از اينترنت آثار منفي دارد ولي با اين وجود باز هم ادامه مي دهید. چون نمي توانید اين رقتار خود را بازداري کنید.

    8- براي رضايتمندي ساعات كار با اينترنت و آنلاين بودن را افزايش مي دهد. و هر بار از دفعه پيش بيشتر تا به سطحي از رضايتمندي برسد. درست مانند افراد معتاد به مخدرها.

    9- در زمان آفلاين عطش و ولع زيادي براي كار با اينترنت دارد.

    10- بسيار علاقه به دنياي social network مجازي دارید . و اين به دليل عدم ارتباط اجتماعي و سطح پايين تعاملات در دنياي واقعي است.

    برای شروع به ترک اعتیاد به اینترنت:

    بهتر است ساعات اتصال به اینترنت را کاهش دهید… و هر بار کمتر از دفعه قبل…

    خودتان را به کتاب و روزنامه ها عادت دهید….

    با دوستان و خانواده خود بیشتر باشید و موضوع را با آن ها در میان بگذارید….

    هر چه سریع تر با یک مشاور در این مورد صحبت کنید…

    موفق و موید باشید

  8. با سلام
    من تحقیقی در مورد عقب ماندگی ذهنی و اختلالات رفتاری رایج در کودکان می خوام
    اینترنت جستجو کردم اما من کمی تخصصی می خوام
    ممنون میشم اگه کمکم کنید
    فقط کمی سریعتر
    جبران میکنم

  9. سلام،
    من امروز به یه مطلب وبلاگ شما با عنوان آیا حاضرید با کسی که رابطه جنسی با کسی دیگر داشته ازدواج کنید؟ به چه دلیل؟ برخوردم. بعضی نظرات رو هم خوندم.
    توی نظرات، شخصی بود به نام نرگس در این آدرس:
    http://farakav.wordpress.com/2007/12/22/townswoman/#comment-351

    من کامنتهای ایشون رو مطالعه کردم. سوالی که برام بوجود اومد درباره راه حل مشکل ایشون یا مشکلات مشابه ایشون هست.
    یعنی من دوست دارم بدونم یک زن چطور می تونه همچین زندگی رو جمع کنه که کامل اصلاح شه.
    فکر نمی کنم خود خانم نرگس این کامنت رو بخونه ولی منظور من اصلا شخص ایشون نیست از اونجایی سوال می کنم که این مشکل رو قبلا هم دیدم. کساییکه همسرشون به رابطه های مخفیانه عادت دارن و براشون کاملا عادیه.
    می خوام بدون این چنین رفتارهایی اصلا کامل برطرف میشه اگه میشه چطوری؟

    ممنون
    امیرحسین

    _____________________-
    مدیر وباگ:
    سلام آقای امیر حسین
    بسیار ممنون از حسن توجه شما
    بله برای درمان می توان از شیوه های روان تحلیلی و هم چنین رفتار درمانی استفاده کرد. این درمان می تواند مدت زیادی ، بیشتر از چند ماه طول بکشد..
    مثلا” در یک شیوه می توان :
    از سایکودرام یا نمایش درمانی استفاده کرد..
    یعنی زن نیز نقشی بازی کند که مثلا” با یک مرد دیگر نیز ارتباط دارد . این چنین می توان به بیداری شخص مورد نظر اقدام کرد. البته باید زیر نظر یک مشاور و روانشناس مجرب این کار را انجام بدهد.

  10. بسیار ممنون.
    خیلی خوب بود ولی یه چیز دیگه.
    این روش میتونه نتیجه نداشته باشه مخصوصا برای بعضی مردها که همسرشون رو کامل محدود می کنن و همسر موقعیت نمایش نداره (نمی دونم)
    یا اینکه [خیلی عذر میخوام] طرف کلا کله خره، زیر بار حرف منطقی نمیره. چون اصولا افراد با این خصوصیت همسرشون رو نمی تونن درک کنن.

    به نظرم این روش همیشه جوابگو نیست. مگه اینکه من تصور صحیحی از این روش نداشته باشم.

    بازم ممنون.
    من از مطالبتون فوق العاده لذت میبرم. باور کنید! 😉

  11. من زنی 31 ساله هستم 5 سال از آغاز زندگی مشترکمان می گذرد من چندین مشکل با همسرم دارن و نمی دانم چه طوری با این مشکلات بر خورد کنم بنابراین با جستجو یک مشاور در اینترنت آدرس شما را پیدا کردم.
    . همسرم 37 ساله است و فوق لیسانس برق از پلی تکنیک و فوق العاده با هوش می باشد من نیز لیسانس برق می باشم.و هر دو شاغل هستیم.
    مشکلات من از قرار زیر می باشد:
    1- همسرم عاشق فیلم سکسی اشت و از هر فرصتی برای دیدن استفاده میکند اویل زندگیمون که 3 تا 4 شب تا صبح کارش همین بود از بس با این کارش مقابله کردم شب ها رو تعتیل کرده ولی هر وقت صبح ها بیدار می شوم نیست و پای فیلم و با خودش ور میره یا تعتیلات همینطور.
    2-از نظر جنسی با هم مشکل داریم همسرم در ارتباط با من خیلی ضعیف یا در نعوظ مشکل داره یا زود ارضا میشه یا برای انکه این اتفاق نیفته هواسش رو پرت میکنه و من یک طرفه باید خود را ارضا کنم و از این که ام اصلا هواسش به من نیست تاراحت میشم ولی وقتی پای فیلم سکس میشینه قوی میشه ولی من هم دوست ندارم همش در این حالت با او باشم چون احساس میکنم من یک وسیله هستم.
    2- در ضمن ما خیلی در این باره با هم صحبت کردیم ولی نتیجه ایی نگرفتیم. همسر من آدم گرمی نیست و تو فامیل ودوست و آشنا به یخ بودن ونچسب بودن می شناسند. و خیلی هم اهل صحبت نیست و بیشتر حرف های عادی من براش چرت و پرت است مگر مسایل کاری. مدتی احساس میکنم خیلی از او دور شدم دیگه دلم نمی خواد باهاش سکس داشته باشم دیگه حرفی نداریم که با هم بزنیم از سر کار که میاییم شام میخوره و میره تو اتاق کامپیوتر و من هم دنبال کار خودم.
    من میدونم که همسرم من رو دوست داره هر چند که به زبون نمی یاره ولی یکبار به من گفت اگه اونطوری که تو می خواهی من باشم دیگه از خودم خوشم نمی یاد من چند بار بهش گفتم که این کارش و کم کنه و 2 ساعت در هفته بکنه نه این که بزار کنار 2 هفته خوب ولی دوباره شروع شد.
    به من کمک کنید نمی خواهم کار به جا های باریک بکشد.
    در ضمن به خاطر این موضوع تا حالا بچه دار نشده ایم.

    1. دوست عزیزم سلام ناامیدنباش به خدا توکل کن وبرای حل مشکلت حتمادعای ناد علی رو بخون باخلوص نیت معجزه می کنه میتونی به شوهرت بگی اگه بخوای اینجوری باشی باهات زندگی نمیکنم کمی تنبیهش کن مطمئن باش اگه دوست داشته باشه دست از این کارش برمیداره درمورد اینکه گفتی بچه دارنشدی به خاطر مشکلت خوب تصمیمی گرفتی بچه گناهی نداره که بامشکلات زندگی کنه وتا وقتی حل نشد بچه دار نشی

  12. مدیر وبلاگ:

    سلام به لی لی عزیز
    من زنی 31 ساله هستم 5 سال از آغاز زندگی …..

    خانم عزیز این که همسر شما در ارتباط با شما نمی تواند قوی باشد شاید خود یکی از عواملی است که رو به فیلم های پورنو ( سوپر ) می آورد. شما بهتر است در این مورد که بیشتر مردان ایرانی دچار این مسئله ( نه مشکل ) هستند ، با همسرتان صحبت نمایید .

    این کار شما باعث می شود تا حدودی ایشان احساس همدردی کنند . و خود را تنها کسی ندانند که دچار این مشکل هستند.

    نکته بعدی این که هیچ گاه به او اظهار نکنید که به ارگاسم نمی رسید… زیرا این باعث عدم اطمینان ایشان به خودش می شود، و دارای عزت نفس پایین می شوند… در این مورد بهتر است خویشتن دار باشید …و کمی حوصله به خرج بدهید.

    به عنوان مثال اگر ارضا نشدید به روی خویش نیاورید و از سکس با وی احساس رضایت نمایید.

    در مراحل بعدی از وی بخواهید مانند آن چه که در فیلم های پورنو می بیند با شما رفتار نمایید. و هر لحظه رضایت خود را بیان دارید… هر لحظه … هر لحظه … تا عزت نفس پایین ایشان به نقطه تعادل برسد.

    فیلم های پورنو بد نمی باشند تا زمانی که به آن ها اعتیاد پیدا نکنی. همسر شما به نوعی بر اثر عزت نفس پایین رو به این نوع فیلم ها آورده است. شما با افزایش عزت نفس ایشان می توانید او را برانگیزید.. از احساس زنانه خود استفاده کنید آن را سرکوب نکنید. زیرا این احساس شما به صورت کامل شما را راهنمایی می کند.

    اگر توضیحات مختصر من کافی نبود شما می توانید به سایت زیر که به صورت تخصصی به این موارد می پردازد سری بزنید.:

    http://novin-jensi.com

    هم چنین به آرشیو موضوعی نکات طلایی ما برای زندگی نیز نگاهی بیاندازید.

    http://farakav.wordpress.com/category/%d9%86%da%a9%d8%a7%d8%aa-%d8%b7%d9%84%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c/

  13. مدیر وبلاگ:

    سلام به لیلی عزیز
    من زنی 31 ساله هستم 5 سال از آغاز زندگی …..

    خانم عزیز این که همسر شما در ارتباط با شما نمی تواند قوی باشد شاید خود یکی از عواملی است که رو به فیلم های پورنو ( سوپر ) می آورد. شما بهتر است در این مورد که بیشتر مردان ایرانی دچار این مسئله ( نه مشکل ) هستند ، با همسرتان صحبت نمایید .

    این کار شما باعث می شود تا حدودی ایشان احساس همدردی کنند . و خود را تنها کسی ندانند که دچار این مشکل هستند.

    نکته بعدی این که هیچ گاه به او اظهار نکنید که به ارگاسم نمی رسید… زیرا این باعث عدم اطمینان ایشان به خودش می شود، و دارای عزت نفس پایین می شوند… در این مورد بهتر است خویشتن دار باشید …و کمی حوصله به خرج بدهید.

    به عنوان مثال اگر ارضا نشدید به روی خویش نیاورید و از سکس با وی احساس رضایت نمایید.

    در مراحل بعدی از وی بخواهید مانند آن چه که در فیلم های پورنو می بیند با شما رفتار نمایید. و هر لحظه رضایت خود را بیان دارید… هر لحظه … هر لحظه … تا عزت نفس پایین ایشان به نقطه تعادل برسد.

    فیلم های پورنو بد نمی باشند تا زمانی که به آن ها اعتیاد پیدا نکنی. همسر شما به نوعی بر اثر عزت نفس پایین رو به این نوع فیلم ها آورده است. شما با افزایش عزت نفس ایشان می توانید او را برانگیزید.. از احساس زنانه خود استفاده کنید آن را سرکوب نکنید. زیرا این احساس شما به صورت کامل شما را راهنمایی می کند.

    اگر توضیحات مختصر من کافی نبود شما می توانید به سایت زیر که به صورت تخصصی به این موارد می پردازد سری بزنید.:

    http://novin-jensi.com

    هم چنین به آرشیو موضوعی نکات طلایی ما برای زندگی نیز نگاهی بیاندازید.

  14. با سلام مجدد
    مرسی از راهنمیی هایتان
    من یک چیز را فراموش کردم بگم اینکه همسرم 5 سال مجردی زندگی کرده و قبل از ازدواج به این فیلم ها رو آورده من فکر می کنم او قبل از من اعتیاد داشته .
    در ضمن منظورتان اینست که دروغی نشان بدم که به رضایت جنسی رسیدم؟
    همچینین من دچار کاهش میل جنسی شدم و مدتی که گرایشی به سمت همسرم ندارم و رابطه جنسی برایم سرد و عذاب آور شده. نمی دانم چکار کنم.

  15. در مورد رفتار او با من همچون فیلمها به او گفته ام ولی می گوید دوست همانند آنها رفتار کند و میگوید تو جای خودت را داری و آ نها هم جای خودشان را دارند.
    ___________________
    مدیر وبلاگ:

    بله منظور من درست همین است که به صورت یک سریال نمایشی این رفتار را انجام دهید تا نتایج آن را ببینید..
    این که جمله بالایی را گفته است. این را به حساب عدم توانایی ایشان در ارضای شما بگذارید. شما بهتر است این کار را انجام بدهید.

    موفق و موید باشید.

  16. سلام پسری 18 ساله هستم.از بچگی به پای خانم ها علاقه داشتم.بعد از بلوغ علاقم شدید تر شد.(البته من از رابطه میسترس و اسلیو خوشم نمیاد فقط به پای زنا علاقه دارم).تحریک پذیری هم خیلی زیاده(زیاد خود ارضایی میکنم).توی اجتماع هم نمیتونم با کسی حرف بزنم چون فک می کنن دیوونه ام.ممنون میشم کمکم کنید.

  17. با سلام. برادری دارم 23 ساله که از بچگی عادت کرده هر چیزی که میخواهد با زور و دعوا و دادو بیداد بگیرد. مدت 6 سال است با دختری رابطه عاطفی دارد و متاسفانه از زمان شروع این رابطه افت تحصیلی شدیدی داشته . این ترم در حال فارغ التحصیلی از دانشگاه بود که با یک اتفاق همه چیز نا بود شد. ماجرا از این قرار بود که برادرم رفته بود به دختره سر بزنه که پدرش میرسه اون هم پنهان میشه و چون خیلی بی منطق و یکدنده است نتونسته تا پیش اومدن شرایط مناسب صبر کنه و خودشه از خونه اونا که طبقه سوم یک اپارتمان انداخت پایین و شدیدا اسیب دید به نحوی که 6 ماه بهبودیش طول میکشه. الان هم چون نمیتونه بیرون بره شدیدا عصبی شده و دائم گریه میکنه. هر روز هم با دختره دعوا داره البته بیشتر مواقع حق با دختره است.حالا شما میگین ما چطوری باش برخورد کنیم که دست از خود خواهیش برداره و در عین حال افسرده نشه. میدونم خیلی سخته ولی شما بگین امیدی هست؟

    _________________-

    آذر عزیز:
    بهتر است بیش از آن که دیر شود وی را متقاعذ کنید که نزد یک مشاور برود…. و گرنه چه حال و چه در آینده دچار مشکلات عدیده ای می شود..
    این جنون جوانی است ، و تا مدتی در وی وجود دارد… بهتر است سریعا” به مشاوره با یک روانشناس برود…

    موفق و موید باید…

  18. سلام.من دختري هستم كه به اجبار به رشته اي رفتم كه خانواده واردار كردند.من به نقاشي علاقه داشتم كه اجازه ندادند
    حالا به من قول دادند اگر دانشگاه قبول شم به اموزشگاههاي بيرون منو ثبت نام ميكنند
    من قبول شدم اما هرگز منو ثبت نام نكردند.من الان ترم اولم .سه تا درس افتادم و مشروط ميشم.از اينكه ميبينم از دوستام عقب موندم و ابرو م رفته خجالت ميكشم و دچار افسردگي حاد شدم.ديگه هيچ اميدي به ادامه زندگي ندارم. همه چيزمو از دست دادم. حوصله درس خوندن هم ندارم.طعنه و كنايه هاي همه رو هم تحمل ميكنم .لطفا بگيد چيكار كنم.مرسي.

    ______________-

    مئیر وبلاگ:

    خوب طلا عزیز
    شما خودتان سبب افت تحصیلی خودتان را کف کرده اید پس باز به درون خود بنگرید تا بتوانید راه درست را ادامه بدید.
    شما به خاطر نوعی لجاجت به مسئل برخورد کرده اید.. پس لجاجت را با خودتان پایان دهید. و دست به انتخار خود نزنید…

    موفق و موید باشید…

  19. سلام من نمی دونم چه رشته ای رو انتخاب کنم که همه اون چیزایی که دوست دارم به دست بیارم و موفق باشم

  20. شادی عزیز:

    در اولین قدم علاقه خود را قرار دهید.

    بعدا” ملاک های دیگر… اگر چنین کنید در رشته مورد نظر خود موفق می شوید.

    به بازخوردهای بیرون کاری نداشته باشید.. تنها خودتان را در نظر بگیرید.

  21. خوب مشکل من همین جاست
    علاقم واستعدادم و تواناییم جور نمیشه
    با مشاور هم صحبت کردم اما نتیجه نگرفتم
    من میتونم انلاین با شما در ارتباط باشم؟
    ممنون میشم اگه کمکم کنید

  22. slm.man filme (secret) didam .ali bud va sai kardam az ghanune jazebe estefade konam.kheili komakam kard.tu ye seri azmunha ke hichkad fekr nemikard ghabul shodam.vali ye emtehan bud ke javab nadad.be nazaram tamame nokat anjam dadam va reayat kardam.vali natije kamelan khalafe chizi bud ke mikhastam.aslan hata bavaram nemishod va hanuz hanuze ham bavaram nemishe .sare un ghaziye kheili na omid shodam.harchi fekr mikonam be netijeie nemiresam.
    age mitunid komakam konid ke be dalile in ghaziye pey bebaram
    ba tashakor

  23. من خیلی دوست داشتم برم ریاضی اما متاسفانه نمشه از هنر هم خیلی خوشم میاد اما فنی حرفه ای از ایندش میترسم حفظیم هم خوب نیست برم انسانی شما چی میگین ؟

  24. سلام
    ااگر شنیدن صداهایی خواصی آزارمان بدهد و از شنیدن آن بی نهایت ناراحت و عصبی بشویم و کنترل اعصاب را در مواردی از دست بدهیم چه کارهایی جهت بهبود وضعیتمان میتوانیم انجام دهیم با توجه به اینکه عامل ایجاد کننده را نتوانیم حذف کنیم و بیشتر عصبیت به علت سوابق و خاطره هایی که از آن صدا است باشد که سبب ایجاد تنفر و مشکلات فراوان با علت آن شده است.

  25. ba salam man baranam 18 sale mikham bedonam ejdevaje enterneti moshkeli dare? va mohemtar in ke age bekhaym ye pesaro be khodemon alaghemand konim chi kar bayad bokonim az ebteda ta akhar,mamnon misham.

  26. برای شادی عزیز:

    شادی عزیز هیچ کس نمی توانند شما را در امر انتخاب یاری کنند . من نیز تنها می توانم نظر شخصی خودم را بدهم، شما بهتر است آن چه که خود می پسندی انجام پدهیدی. و مطمئن باشس که آن درست ترین مورد است….

    ___________________________

    برای آرش عزیز:

    آرش یک فرد معتاد تنها 1 درصد اعتیاد جسمانی دارد و 99 درصد آن روانی تا خود او نخواهد نمی توان کار به خصوص کرد… البته تکنیک های وجود دارد که او را به ترک راهنمایی کرد..

    __________________

    برای مهدی:

    شما بهتر است برای این مورد هر چه سریع تر نزد یک روانپزشک مراجعه نمایید.

  27. من حدود یک هفته هست که با دختری که شماره ی موبایلشو از دوستم گرفتم دوست شدم -فقط از طریق تماس تلفنی-و دختررو تا به حال ندیدم و حالا قرار است که 2 روز دیگر سر قراری که گذاشتیم بروم – حالا مشگل من اینجاست که من خیلی دوست دارم با این دختر ملاقات و دوست صمیمی شوم ولی مادرم که از قبل موضوع را با او در میان گذاشته بودم و دیدم که او با من بد رفتاری کرد منکر آن شدم – و تماس خود را پنهانی ادامه دادم حالا میخاستم بدانم من چکار کنم که هم به این دختر برسم و هم مادرم را توجیح کنم چون هنوز مادرم سر این موضوع با من بد اخلاقی و بسیا مشکوک شده است.

  28. سلام لطفا كمكم كنيد:
    من – خدا رو شکر- صاحب خونواده خوبی هستم و بی نهایت دوستش دارم.هم محیطش هم اعضا. اما 1 مشکل اساسی توی خونه ما هست: عدم استقلال و رعایت چنین حقی برای عضو کوچیک خونواده یعنی من!
    نمیدونم شما ترانه مادری رو دیدید یا نه. اما شخصیت پویا انقدر بمن نزدیکه که گاهی می ترسم به مشکل اون بربخورم.با این تفاوت که من دخترم و همه پسرا مثل خانم ادیب ساده و خونواده دار نیستند.
    کمتر کسی باور میکنه توی قرن 21 من بعنوان یک دختر 18 ساله، هنوز نمیتونم برای خودم لباس انتخاب کنم یا برای خارج شدن از خونه حتما یکی از اعضا باید همراهم باشه. حتی برای رفتن اونطرف خیابون یا برگشتن از کلاس و مدرسه!!! این یه لطفه. میدونم. اما این لطف، من رو بی عرضه و ضد اجتماع بار اورده. باور می کنید من توی تهران بدنیا اومده و بزرگ شده باشم ولی هنوز خیابونای تهران رو درست نشناسم؟! حتی محل سکونتمون رو…طوری که اگه ازم بخوان از خیابون ولی عصر تا خونه برم صددرصد گم میشم!!!این یعنی فاجعه!
    توی انتخاب کردن هم مشکل دارم. انتخاب رشته تحصیلی ام بواقع یک اجبار بود که از روی علاقه به خونواده و تردیدی که همیشه همراهمه پذیرفتم اما حالا مشکل اساسی انتخاب رشته دانشگاهم شده. من عاشق چیزهای جدیدم اما خونواده موافق رشته های کلاسیک و پر درامد…
    توی ارتباط برقرار کردن با مردم مشکل دوچندانه. وقتی میخوام با یه غریبه حرف بزنم خواه ناخواه ضربان قلبم بالا میره و به لکنت می افتم. این قضیه پشت تلفن هم صادقه. یکی از کارهای سخت دنیا واسه من برداشتن گوشی تلفنه که تقریبا اضطرابی معادل جلسه کنکورم بهم دست میده. خونواده ام میگن این بخاطر حس برتری جویی است که تو وجودته و میخوای بهترین باشه. این هم یکی از دلایل میتونه باشه. البته کوچیک بودن فامیل و کم رفت و آمدی هم به این مسئله دامن زده.
    یکی از اتفاقات عذاب اور اینه که خونواده ام میخوان راهی برای حل مشکل آخرم پیدا کنند و اون اینه که وادارم میکنند با تلفن حرف بزنم یا خودم بعضی ارتباط ها روکه قبلا کاملا از من صلب شده بوده در اختیار بگیرم. من باب مثال: زنگ زدن به یک دبیر مرد ناشناس. این باعث لرزش خاصیدر بدنم میشه، لکنت و بالارفتن یا پایین اومدن دمای بدنم از عوارضشه که دلم میخواد زودتر از این مخمصه نجات پیدا کنم.
    کاش بتونید کمکم کنید. راه دیگه ای برای خلاصی از این مردم گریزی نیست؟

  29. سلام…..من یه دختر 20 ساله ومجردم ….ما سه تا خواهریم ومن فرزند آخر هستم…ازتقریبا دو سال پیش که دومین خواهرم ازدواج کرد وهم زمان بااین اتفاق من وارد دانشگاه شدم بشدت روابط اجتماعی ام ضربه خورد …شاید این مسایل ربطی به مشکل من نداشته باشه ولی من گفتم …من درسم خوبه وخوشبختانه از نظر ظاهری هیچ مشکلی ندارم …اما احساس حقارت میکنم……..چون نمیتونم بادیگران صمیمی بشم …شوخی کنم ..یا وقتی کسی قصد تمسخر منو داره جوابشو بدم وضایعش کنم ….یاحقمو بگیرم ..متاسفانه توی کلاسمون دوسه نفر هستند که من شدیدا از اونا می ترسم …شاید بخندید ولی من میترسم …مثل یک بچه…..من دلم نمی خواد صبح ها که وارد کلاس میشم اونا روببینم…مخصوصا یکیشون همیشه میخواد باعث بشه دیگران به من بخندند ….باور کنید من یه روزایی صبح ها باخوندن آیه الکرسی وارد کلاس میشدم ولی انگار اون حواسش به دره که وقتی من وارد میشم منو دست بندازه ..اون یه جوری به من نگاه میکنه بایه خنده موذیانه که منو یاد شیطان می اندازه..متاسفانه مامانم ازبچگی به مایاد داده که برای کمک به دیگران خیلی زودداوطلب باشید …ولی خودتون تامیتوانید ازدیگران تقاضای کمک نکنید .جواب بدی رو بابدی ندید ..بازبونتون دیگران رو اذیت نکنید..البته اینا خیلی خوبه ولی به چه قیمتی … اینکه از تموم حقوقت بگذری وحتی ادمای مظلوم هم فکر کنن تو انقدرچلمنی که میشه هر استفاده ی ابزاری از تو کرد اصلا خوب نیست … حتی اگه یه نفر باخنده به مامتلک میپروند وما میخواستیم باخنده جوابش روبدیم مامانم جلوی همه به مامیگفت که ساکت باشیم (البته بالبخند)…خلاصه ما زیاد بلد نشدیم که حقمون رو بگیریم والبته وضع من نسبت به دوتا خواهرم حادتره وضایع کردنم خیلی راحته..البته من نمی خوام همه تقصیر ها رو به مامانم بدم …چون من دیگه بچه نیستم وباید خودم این مشکلو برطرف کنم…..حرف زدن درجمع هم برام خیلی سخته …..گاهی زبونم قفل میشه وبه معنای واقعی کلمه دیگه حتی یک کلمه هم نمیتونم حرف بزنم …حتی اشک توی چشمام حلقه میزنه …البته منظورم این نیست که گریه ام میگیره …نه ..ولی چشمام پر از آب میشه ….مث کسی که میخواد گریه کنه….چنان قلبم می تپه که احساس میکنم حرکت قفسه سینه ام مشهوده….پیش دوتا مشاور هم رفتم ….اما… شاید تعجب کنید ….ولی من به مشاور هام وابسته میشدم ..ودرطول هفته اگه با بچه های کلاسمون مشکل پیدا میکردم منتظر روزی بودم که برم پیش مشاورم ودلم رو خالی کنم…….بدون اغراق میگم …..مث یه بچه که از مامانش برای یه مدت جداشده ومنتظره که مامانش رو ببینه تااز تموم اونایی که در مدت جدایی از مامان اذیتش کردن گله وشکایت کنه ….حتی به پیشنهاد یکی از اونها در کارگاه مهارت های ارتباطی وخودآگاهی شرکت کردم اما وقتی از من خواستند در کارگاه خودمو معرفی کنم نتونستم چیزی بگم وفقط سرمو انداختم پایین ودلم میخواست به طرف در فرار کنم واین باعث شد همه به من بخندند…راستش دیگه هم حاضر نیستم برم پیش مشاور.چون وقتی میرم مث عاشق تمام روزو به مشاورم فکر میکنم .یه جورایی دچار وسواس شدم…دلم میخواد ناراحتی خودمو به موقع ابراز کنم …مثلا اینو تو کارگاه مهارت های ارتباطی یاد گرفتم …..ولی واقعا نمی فهمم کی باید ازحرف دیگران ناراحت بشم وکی ناراحت نشم …..امیدوارم این احساس عجیب منو درک کنی ..درضمن من با مامانم زیاد راحت نیستم …یعنی باهم خیلی خوبیم ولی من ترجیح میدم مامانم از مشکلات من بی خبر باشه …..ما در مورد مسایل خیلی عادی باهم حرف میزنیم ولی رابطه مادر ودخترونه ای باهم نداریم ..مثلا بااینکه من 20 سالمه مامانم هیچ وقت در مورد ازدواج باهام حرف نمی زنه ….البته من خودم هم زیاد مایل نیستم که درباره این مسایل بااون حرف بزنم ..یه چیز دیگه هم هست ..من یه دنیای مجازی دارم که فقط اعضای خانوادم ازش باخبرند ….توی اون دنیا من یه پیرمرد هستم که دو تاپسر دارم ………راستی من هنوز نمیدونم که برای مشاوره باشما باید همین راهی رو که دارم طی میکنم بکنم یانه …دنیای مجازی من خیلی جالب وعجیبه والبته توضیحش طولانی …اگه بفهمم از همین راه باید باشما مشاوره کنم حتما دفعه بعدی براتون بیشتر توضیح میدم

  30. بازم سلام ….میدونید من دردنیای مجازی ام نقش تمام اعضای خانواده راعوض کردم که یه خورده پیچیده ست به همین خاطر اول اونا رو معرفی میکنم ………خودم یه پیر مردم …..نسرین خواهر بزرگترم در دنیای مجازی برادر زاده ام است …خواهر کوچکتر یعنی نسترن در دنیای مجازی پسرمه …بابا ومامانم در دنیای مجازی پدر بزرگ ومادر بزرگمن ….البته ما یه همسایه هم داریم که در دنیای مجازی پسر دوم منه …..البته خودش ازنقشش در این دنیا ی مجازی خبر نداره …..در ضمن زنم هم مرده …اصلا ما در این دنیا اکثریت قریب به اتفاقمون مردیم وزن ها تقریبا محلی از اعراب ندارن …..در ضمن ما انسان نیستیم بلکه پری یا همون ادم کوچولو هستیم ..مثلا من بااینکه دو تاپسر دارم 10 سالم بیشتر نیست ..این به خاطر اینه که خیلی از معیار های ما با دنیای انسانها فرق داره …ماتقریبا خنگیم …اما فوق العاده مهربون والبته … مثلا خوشگل ..در ضمن حرف زدن ما مث بچه هاس …این دنیارو اززمانی که سوم راهنمایی بودم باخواهرم به وجود اوردیم وتاحالا روز به روز گسترده تر وجالب تر شده …ماتقریبا دایما باهم به زبون ادم کوچولو هامون حرف میزنیم واین زیاد مورد پسند مامانم نیست …ولی به نظر من صمیمیت ومهربونی ورک بودن این پیرمردودنیاش حتی در خانواده هم تاثیر گذاشته ……این از دنیای مجازی ……یه چیز دیگه هم میخواستم بگم …من یه دختر ترسو هستم ….مثلا اگه کسی توی کوچه مزاحمم بشه من فوق العاده خوف میکنم وحتی امکان داره بشینم وسط کوچه وگریه کنم……چند شب پیش ساعت 1 نصفه شب که همه به غیر از من خواب بودن موبایلم زنگ زد ومن خیلی ترسیدم …وقی گوشی رو برداشتم یه مرد از اون طرف گفت الو سلام …..ولی من انقدر ترسیده بودم که اجازه ندادم حتی اون حرفشو بزنه وگوشی رو قطع کردم …از اون شب تاحالا هم آخر شب ها خیلی میترسم واحساس میکنم یه نفر داره منو میبینه …….بگذریم ..یه چیز دیگه ….ببین من درست متوجه نمیشم اگه کسی قصد توهین به منو داشته باشه ..یعنی میدونی خیلی وقتا خواهرانم از طرز حرف زدن کسی گله میکنن ولی من بااینکه حرف زدن اون طرف رو دیدم چنین برداشتی نکردم …..وبرعکس خیلی وقتا من از حرف زدن یه نفر ناراحت میشم که خواهرام میگن این اصلا ناراحت کننده نیست …برای همین من یه کمی دچار وسواس شدم …..گاهی فکر میکنم همه میخوان باحرفاشون منو ناراحت کنن ……حالا می خوام به من بگی که من چطور احساس راحتیمو بالا ببرم وانقدر احساس حقارت نکنم .یا در مورد بچه های کلاسمون چه کنم ..من دایما در حال لرزیدنم ولرزش دستام وقتی خجالت میکشم خیلی تابلو وافتضاحه .من خیلی از اینده میترسم ….اگه یه روزی قرار باشه ازدواج کنم …من از شخصی به نام همسر نمی ترسم ….ولی از خانواده ی همسر وحشت دارم …در ضمن اگه به من رو بدی ده بیست صفحه دیگه هم برات حرف دارم …….ولی برو دیگه ..بیشتر مزاحمت نمیشم خداحافظ

  31. اگه چیزی ازحرفام براتون مبهم بود لطفا بفرمایید تابراتون توضیح بدم ……..راستی من خیلی دوست دارم یکی منو روانکاوی کنه ….آیا شمااین کاررو انجام میدهید …………یک دنیا متشکرم

  32. سلام جناب فراکاو عزیز ..راستش من تازه باوب شما آشنا شده بودم که مطلب بالا رو براتون فرستادم …اماوقتی به قسمت های مختلف سرزدم متوجه شدم که یه زهره خانوم دیگه هم هستند که انگار ایشون هم از خوانندگان پروپاقرص شماهستند …..جسارتا یه کمی نگران بودم که شما منو باایشون اشتباه بگیرید …….در صورتی که لازم بدونید بفرمایید که اسمم رو عوض کنم …..در ضمن دست مریزاد ……… وب شما فوق العاده ست …..اینو بدون هیچ تعارفی عرض میکنم

  33. یه سوال همیشه ذهن من رو به خودش مشغول کرده اونم اینه که اگه واقعا موفقیت خوشبختی و سلامتی همه ساخته ذهن ماست و میشه راحت هم با تغییر ذهن اون رو تغییر داد چرا ما این کار رو نمی کنیم واقا تغییرات این قدر سخت است که ما فلاکت و بدبختیو فقر را به آن همه ترجیح می دهیم چرا در کشور آمریکا هر 15 روز یک نفر میلیونر میشه اما در جای دیگه هر 5 دقیقه یه نفر از گرسنگی میمیره …………………………………

  34. salam mamnun az inke emkane moshaveraro baraye ma faraham kardin man moshkelam ine ke ye royae tekrar shvande daram ke azyatam mikone az shoma mitunam komak begiram age javabetun mosbate ba email baratun bishtar tozih bedam ba tashakor

  35. سلام جناب فراکاو …..امروز 29مرداده ومن یازده روزه که منتظر جواب شمام ……متاسفانه ازاول دوم شهریورتا اول مهرماه دسترسی من به اینترنت تقریبا غیرممکن میشه ….ازطرفی مشکلات جدیدی توی زندگیم سرباز کردن ……وازطرفی خیلی نگران اول مهر وباز شدن دانشگاه ها هستم …راستش وقتی یادم می آد که باید دوباره بابچه های کلاسمون روبه رو بشم موبه تنم سیخ میشه.اگه براتون ممکنه جواب منوبدید وراهنمایی ام کنید……ازتمامی خوانندگان این یادداشت میخوام برای من دعاکنند

  36. باعرض سلام وخسته نباشید
    من دختری 18 ساله هستم ودانشجو رشته کامپیوتر.همیشه در درس وکار های دیگه موفق بودم اما الان مدتی است که وقتی یک کاری رو می خوام انجام بدم دچار استرس شدید می شم به طوری که دستام می لرزه وباعث میشه که از انجام اون کار ترس داشته باشم واصلا اون کار رو انجام ندم به خصوص در جمع هایی که می خوام صحبت کنم مثلا ارایه یک کنفرانس ویا حتی کارهای دیگه از این قبیل با اینکه من واقعا توانمند هستم ولی این استرس باعث می شه خیلی از کارها رو انجام ندم خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید.

  37. براي آرش كاظمي عزيز:

    دوست گرامي اين كه ارتباط با جنس مخالف ، خوب است من منكرش نمي شوم.

    اما اگر مادرتان مخالفت مي كند شايد حرفي براي گفتن داشته باشد. شما بهتر است حتما” با مادرتان در اين رابطه صحبت كنيد. و بدون اطلاع ايشان و خانواده تان دست به چنين ماري نزنيد.

    به طور حتم براي يك جوان دوستي با جنس مخالف بد نيست . اين ما هستيم كه بد ارتباط برقرار مي كنيم.

    موفق و مويد باشيد…

  38. براي زهره عزيز:

    امروز تونستم مطالب شما را با دقت بخوانم و از اين كه تاكنون نتوانستم جواب شما را بخوانم عذر خواهي مي كنم:
    زهره عزيز ، يك مشاور يا روانشناس معجزه نمي كند. احساس اختلال از درون شما شروع شده است و اين نكته خوبي است. و خود اقدام به اين كار كرده ايد.

    مادر شما سعي داشته كه شما را خوب تربيت كند ، نه عالي براي دنياي بيرون. شما از اين مشكل رنج مي بريد كه نمي توانيد به اثبات هويت خودتان در نزد ديگران بپردازيد.

    مادر شما نقش كليدي در رفتار شما بازي كرده است . و اين نكته هم مهم است كه شما اصلا” از روابط خودتان با پدرتان حرفي نزده ايد و اين نيز كليدي ديگر براي طرح درمان شما است.
    شهر مجازي شما نيز با خانواده تان نيز كليدي ديگر.

    ابتدا از مادر شروع مي كنيم :

    بهتر است روايط خود را با مادرتان افزايش دهيد و آن را عميق تر نماييد. چون او مي تواند كمكي باشد به شما. در هر مورد كه مي توانيد با خانواده تان مشورت نماييد به خصوص والدين….
    آن گوش زد هاي مادرتان هم براي دوران كودكي خوب است نه براي زندگي كنوني … انسان بايد معتدل باشد و با اعتدال است كه ما مي توانيم در اين دنياي كنوني زندگي كنيم.
    شما با اعتدال هم جاذبه داريد و هم دافعه . و اين اصل است نه اين كه تنها بخواهيد جاذبه داشته باشيد . چون دوست همه كس، دوست هيچ كس نيست….

    اما درباره اين كه از ديگران وحشت داريد به خصوص از مردها :
    اين به روابط شما و خانواده تان با پدرتان بستگي دارد و برمي گردد. روابطي كه طبق صحبت هاي شما چندان دلخوش نيست… بايد در جهت ترميم اين رابطه نيز گام برداريد….

    انسان ها ، و به خصوص جنس مونث سريع از اين كه تغيير رفتار در ديگر شده است اطلاع مي يابند . من مقاله داشتم درباره نورون هاي آينه اي كه مي توانيد در اينترنت دنبال آن بگريد. به واسطه اين نورون ها شما سريع تر از رفتار ديگري با خبر مي شويد…
    اگر شما ضعف نشان دهيد ، ديگري حتما” قدرت نمايي مي كند ،
    اگر شما قدرت نمايي كنيد ، ديگري ترجيح مي دهد كه در برابر شما ساكت بنشيند و از موضع ضعف با شما روبه رو مي شود. اين ها يك اصل هستند.

    هيچ گاه از صحبت كردن نترسيد زيرا با هر بار فرار ، دفعه ديگر فرار را سريع تر انجام مي دهيد. ( مانند مورد تلفن همراه )
    شما از جملات كوتاه بيشتر استفاده كنيد و بعد از تسلط بر آن مي توانيد جملات و صحبت خود را به درازا بكشانيد.

    هميشه اين جمله را همراه خود داشته باشيد يعني در يك برگه ياداشت نماييد و بخوانيد : كه مي توانم به راحتي صحبت كنم… تكرار تكرار تكرار كنيد تا ملكه ذهن شما شود … تكرار تكرار فراموش نشود. براي هر كاري مي توانيد جملات مشابه اي را ساخت … خواهيد ديد كه قدرت تلقين چه ميزان است…
    طرح درمان هميشه به درازا مي كشد و انتظار نداشته باشيد كه در مدت كوتاه جواب بدهد…

    نكته بعد شهر مجازي تان:

    شما بهتر است هر چه سريع تر اين شهر را ترك نماييد زيرا شما دوست داريد و به احتمال رياد در دنياي واقعي نيز بدين گونه رفتار نماييد . در حالي كه دنياي واقعي چيز ديگري را از شما مي طلبد.
    اين من ايده آل را از خودتان دور نماييد كه من خوبم و خوب خواهم ماند، اين را بگوييد كه من مي توانيم گاهي شرور نيز باشم… اصل اعتدال ……

    اميد دارم كه توانسته باشم همدل خوبي با شما باشم. حالا من زياد حرف مي زنم يا شما !!!
    هيچ گاه از صحبت كردن نهراسيد .:
    لينك هاي زير را بخوانيد.:

    http://farakav.wordpress.com/2007/11/29/no-or-yes/

    http://farakav.wordpress.com/2008/07/05/stress-and-job/

    http://farakav.wordpress.com/2008/08/13/enteghad-az-digaran/

  39. جناب فراکاو عزیز …..خیلی متشکرم ….تمام تلاشم را برای عملی کردن توصیه هایتان خواهم کرد……اصلا شما جماعت روانشناسها فوق العاده اید ……فکر کنم دارم عاشقتون میشم……به امید موفقیت وشادکامی روز افزون برایتان

  40. مدير وبلاگ براي زهره:

    فكر نمي كردم به اين زودي مطلب را بخوانيد من نيم ساعت نمي شد كه جواب شما رو دادم.

    موفق باشيد..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا