نسخه ای برای درمان اجتماع گريزی نوجوانان!
«از جمع گریزان است، در جمع های فامیلی کمتر صحبت می کند، بیشتر اوقات خود را در اتاقش محبوس کرده است و از آن بیرون نمی آید. این کارهایش، سخت مرا نگران کرده است.»
این جملات را مادری می گوید که در حال صحبت با گوشی تلفن همراه خود است و به نظر می رسد از آن سوی خط فردی او را دلداری می دهد، زیرا زن در پاسخ به او می گوید: درست است که همه این دوران را پشت سر می گذارند اما نمی دانم چه رفتاری باید با او داشته باشم تا کمترین آسیب را در این دوران ببیند.
گوشه گیری
همه بچه های هم سن و سالش مشغول بازی و انجام کار گروهی هستند. هر یک در تکاپوی این هستند تا گوی سبقت را از دیگری بربایند اما او گویی در این وادی نیست و سعی می کند خود را به هر بهانه ای کنار بکشد و کمتر در جمع آن ها حضور داشته باشد. با این که بچه های دیگر بارها از او دعوت کرده اند تا بیشتر همراهی شان کند، اما او هر بار مشکلی را بهانه می کند و از زیر بار مسئولیت کارهایی که به او واگذار شده است، شانه خالی می کند.
تنهایی
همه فامیل برای شب نشینی دور هم جمع شده اند و مشغول صحبت هستند. هر فردی با آب و تاب از امور روزمره خود حرف می زند. نوجوانان و جوانان هم از آن ها عقب نمانده اند و هر کدام درباره مسائل مختلف اظهار نظر می کنند اما اخم های پسر نوجوان از همان آغاز میهمانی در هم کشیده شده است و با فردی حرف نمی زند. فقط هر از گاهی در پاسخ به پرسش های اطرافیان درباره اوضاع درس و مدرسه، جوابی کوتاه می دهد و دوباره خود را با تماشای تلویزیون یا بازی با گوشی تلفن همراهش سرگرم می کند. عده ای از جوانان برای گذراندن وقت دور هم می نشینند و گرم صحبت می شوند. او هم در جمع شان شرکت می کند اما فقط شنونده است و گوش می کند. هیچ حرفی بین آن ها رد و بدل نمی شود. مدام از پدر و مادرش می خواهد تا به خانه برگردند، بهانه نخواندن درس هایش را می آورد تا هر چه زودتر به خانه برگردند و او به اتاقش پناه ببرد و اوقات خود را مانند همیشه در تنهایی سپری کند.
عامل وحشت
ترس شدید از قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی، اجتماعگریزی نامیده میشود. این وحشت گاهی اوقات چنان شدید است که افراد ترجیح میدهند از حضور در موقعیتهای اجتماعی اجتناب کنند. تغییرات فیزیکی و احساسی که در سالهای نوجوانی فرد اتفاق میافتد، میتواند به کم شدن اعتماد به نفس و متزلزل شدن عزت نفس او منجر شود.
آن دسته از نوجوانانی که اعتماد به نفس کمتری دارند، نسبت به قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی خاص حساستر خواهند بود. برخی نوجوانان بهخصوص آن هایی که کمی خجالتی هستند از مرکز توجه بودن می گریزند و برای آن ها کارهایی هم چون بودن در جمع افرادی که نمی شناسند یا صحبت کردن در گروه، بسیار پر استرس و اضطراب است.
دوران بحران
دوران نوجوانی، دوران پر تنشی است که در آن نوجوانان می خواهند از وابستگی به والدین خود جدا شوند و دوره هویت یابی در آن ها آغاز می شود. یکی از مهم ترین مسائلی که در این دوران مطرح می شود، بحث خام بودن نوجوانان است و اطلاعات زیادی از زمان حال و آینده ندارند بنابراین ممکن است دچار آسیب های اجتماعی شوند.
ایجاد بلوغ زودرس، انزوا طلبی، بروز رفتارهای عصبی و پرخاشگرانه، نداشتن فعالیت های ورزشی، بی خوابی، مطالعه نکردن و افت تحصیلی را از علایم این دورانمی توان نام برد و نوع رفتار والدین با هم، وضعیت اقتصادی، دچار نبودن والدین به آسیب های اجتماعی و رفتار صحیح آن ها با نوجوانان می تواند تا حد زیادی در کاهش مشکلات دوران بلوغ مؤثر باشد.
خانواده به عنوان مهم ترین جایگاه برای تربیت و هویت بخشی به نوجوانان است: گذاشتن وقت برای نوجوانان و اعتماد سازی در آن ها در کاهش آسیب های اجتماعی این دوران مؤثر است. نظام آموزشی نیز با ارائه آموزش های لازم تا حد زیادی در این امر تأثیرگذار است.
salam
man vaghean in moshkel ro daram va faghat dar shabakehay ejtemaii ba baghie harf mizanam
alanam hich chizi be esm darman naboo to matnetoon
مشکل خیلی هاست ولی متاسفانه چون از اول بخاطر رسانه های ضعیف کشورمون روان پزشک ها رو فقط برای افراد دیوانه معرفی کردند و با وجود اینکه خیلی از انسان های موفق دنیا هم به روانشناس مراجعه میکنند با اینکه هیچ علامت دیوانگی یا هر چیز دیگه ای ندارن اما صدا و سیما کاری برای فرهنگ شدن این قضیه نمیکنه.
با این حال باید حتما ارتباط خوبی با روانشناس مورد اعتماد داشته باشیم .
خیلی از مشکلات روحی مثل مشکلات جسمی اگر بمونن عفونت میکنن اونوقت دیگه درمان پذیر نیستن و میزنن تمام سیستم بدن رو نابود میکنن .
سه تا راه کار هست که اگر انجام بدید شاید به عنوان درمان اولیه به جامعه گریزی کمک بکنه :
1 . خودتون رو در معرض انسان های مختلف قرار بدید ؛ نه فقط قشر دانشجو و هم مسلک خودتون ؛ مثلا با راننده تاکسی یا مغازه دار سوپر مارکت یا مغازه های دیگه و یا با افرادی که شاید روزانه مواجه میشید یک مکالمه کوتاه داشته باشید هرچند بی محتوی فقط ی حرفی بین شما رد و بدل بشه ؛ اینطور شما یخ ارتباط با دیگران رو کم کم میشکنید .
2. شوخی و خنده ؛ حتما با افرادی که در ارتباط هستید بگو و بخند داشته باشید مثلا مادر و پدر و خواهر و برادر و دوست صمیمی و خلاصه هر کسی که ازش گریزان نیستید ؛ اینطور خیلی راحت یک خلأ در وجود شما نمود پیدا میکنه که پیشتر از این به اون توجه نداشتید و اون تجربه با کسی غیر از خودتون بودنه ؛ به زبون ساده تر وقتی فقط با خودتون خوش باشید توجه نمیکنید که با دیگری هم میتونید خوش باشید با این روش میتونید این خلأ رو پیگیری کنید و کم کم دایره ارتباطی شما وسیع تر بشه .
3. شاید این کمی سخت باشه ولی منشإ این بیماری اونجاست که طرف در سن کودکی یا هر وقت دیگه ای بخاطر عوامل مختلف اعتماد به نفس خودشو از دست داده و داره کم کم به این باور میکنه که من اصلا انسان مهمی نیستم و همه چیز سپری میشه چه من باشم چه نباشم . باید جرأت به خرج داد ؛ نشون دادن جرات بهترین راه حله : باید در یک جمعی وقتی همه بر سر یک مطلبی توافق کردند شما یکه و تنها مخالفت کنید و البته باید قبلش خیلی خوب فکر کنید که بتونید دلایل قانع کننده بیارید ؛ مثلا همه اعضای یک جمع غذای مورد علاقه خاصی دارند و شما باید اینجا بلند بشید و بگید این غذا عذاب منه ! و یا همه یک تیم ورزشی رو دوست دارند شما باید بگید من تیم مخالف اینو دوست دارم و از این قبیل ؛ شما این کار روی برای خودتون انجام می دید نه برای اونا ممکنه نیم ساعت دیگه این مکالمه بین شما و اون اعضا فراموش بشه ولی یک پدیده کم کم در شما پیدا میشه به اسم جرأت . شما این جرات رو کم کم پرورش میدید و تبدیل میشید به یک عنصر تاثیر گذار .
امیدوارم همیشه موفق باشید .
سلام من این مشکل رو توی مدرسه یا توی جمع های بزرگ بچه های هم سن و سالم دارم. ۱۵ سالمه. بعضی وقتا میتونم خوش و بش کنم ولی اکثر مواقع اون جمع و جوی که داخلش هست خیلی اذیتم میکنه. مثلا همه دارن راجب یه موضوع صحبت میکنن ولی من واقعا نمیتونم. یا بغضم میگیره یا عصبی میشم اکثر زنگ تفریح ها هم میرم داخل یه کلاس خالی یا سرویس بهداشتی که ساکت باشه و نیاز نداشته باشم زیاد با کسی صحبت کنم.
میدونم چیزی از بقیه کمتر ندارم . هم تو رشته ورزشی فعالیت میکنم هم رشته هنری و درسمم متوسط به بالاس ولی نمیدونم چرا جمع رو زیاد نمیتونم تحمل کنم.