درمان های غيردارويی (درمان شناختی ـ رفتاری)
این مقاله طولانی است می توانید اینجا کلیک نمایید تا آن را دریافت کنید.
برخي باورها در ارتباط با مصرف مواد كليشه سازي (تصورات كليشهاي) و چگونگي تأثير آن بر افراد:
افكار كليشهاي ممكن است باعث ترس يا نفرت در مورد گروهي از مردم شوند. همچنين ممكن است موجب تداوم خشونت و رفتارهاي ناعادلانه نسبت به گروه خاصي بشوند.
مثالی از تصور کلیشه ای براساس ظاهر:
موبورها ……هستند.
کوتاه قدها…..هستند.
مثالی از تصور کلیشه ای براساس شایعات:
همه وکلا …… هستند.
نوجوانان افرادی …….هستند.
وقتی که مردم در باره گروهی از افراد افکار کلیشه ای داشته باشند در مورد آنها فرض هایی مطرح می کنند که صحت ندارد.بعضي وقتها مردم خود قرباني كليشه سازيهاي خودشان ميشوند. به عبارت ديگر گاهي ما افكار كليشهاي را در مورد خودمان ميشنويم و سپس آنها را باور ميكنيم.
پيشگويي خود راضي كننده يعني تبديل شدن به آنچه ديگران انتظار دارند با باور كردن قضاوت آنها.
نمونهاي از پيشگويي خود راضي كننده:
مثلاًممکن است كسي به شما بگويد آدم دست و پا چلفتي هستيد و هميشه اشياء از دستتان ميافتند و يا چيزها را ميريزيد. وقتي اين فكر را در مورد خودتان پذيرفتيد از آن پس ممكن است واقعاً مثل يك آدم دست و پا چلفتي عمل كنيد. به عبارت ديگر با باور كردن قضاوت ديگران كسي خواهيد شد كه ديگران انتظار دارند. مصرف مواد هم ميتواند تحت تأثير افكار كليشهاي باشد.
دیده شده است که افراد خود مصرف مواد را بالاتر از میزان واقعی تخمين زده اند.این نشان می دهد که ممکن است افراد در مورد خودشان هم کليشه سازی کنند.دلايل احتمالی بيش برآورد مصرف مواد مواردزير است:
1- وقتی خود یا دوستانمان مواد مصرف می کنيم تصور می کنيم که همه مصرف می کنند.
2- اين افکار کليشه ای را شنيده ايم و آنها را باور کرده ايم.
دانستن حقایق باعث می شود که افراد به جای اتکا به قضاوت ها و افکار کليشه ای دیگران، بطور آزادانه تصمیم بگيرند.
افكار كليشهاي به هيچكس در تصميمگيري خردمندانه و آگاهانه كمك نميكنند بلكه اين افكار باعث ايجاد محدوديت براي خود فرد و ديگران ميشوند
اسطوره:
اسطوره چيست؟ اسطوره عبارت است از يك داستان ساختگي يا غير واقعي.
بسياري از مردم عقايد و باورهاي غير واقعي راجع به مصرف مواد دارند كه به آنها «اسطوره» گفته ميشود.
اسطوره 1: مصرف مواد فرد را در مقابل جهان بيرون محافظت ميكند.
الف- چه چيزي اسطوره را تا حدودي واقعي و صحيح جلوه مي دهد؟ (به فرد امكان فرار از واقعيت را ميدهد. وقتي فرد اين ماده را مصرف ميكند از رويارويي با مشكلات اجتناب ميكند و ممكن است احساس آرامش و راحتي كند.( ب- چه چیزی از آن باور غيرواقعی می سازد؟(مردم نمی توانند برای همیشه از واقعيت فرار کنند و فقط از آن پنهان می شوند.)
ج-چه چیزی باعث می شود که فرد برای محافظت و کمک هیجانی مواد مصرف کند؟( داروها سریع عمل می کنند در حالیکه یادگیری مهارتهای اجتماعی و روش های مقابله زمان می برد.)
د- تفاوت بین شادی ناشی از مصرف مواد و شادی طبیعی چیست؟ ( شادی ناشی از مواد معمولاً سطحی و ظاهری است و فقط تا زمانی است که فرد در حال نشئه است ولی بعد از این دوره احساس شادی ناشی از آن از بین می رود.
اسطوره 2: مواد در برقراري ارتباط دوستانه كمك ميكنند.
الف – چه چيزي باعث ميشود كه اين اسطوره تا حدودي موجه جلوه كند؟ (معمولاً ميهماني رفتن نوعي گذراندن اوقات فراغت است كه مملو از تعاملات اجتماعي مفرح و شادی بخش است.)
ب- آيا فكر ميكنيد كه مصرف مواد با جنگ و دعوا ارتباط داشته باشد؟ (در حقيقت خشونت با مصرف مواد مربوط است. وقتي فردي مواد مصرف ميكند در مقايسه با زمان هشياري بيشتر جر و بحث و دعوا ميكند.)
د- روابط دوستانه كه با مصرف مواد ايجاد ميشوند چه نوع روابطي هستند؟ (وقتي افراد مواد مصرف ميكنند دوستيهايشان بسيار سطحي و ظاهري است و زماني كه مواد مصرف نميكنند بسياري از دوستان قديمي، ديگر دوست آنها نيستند.)
ذ – آيا تا به حال اتفاق افتاده است در ميان كساني باشيد كه مواد مصرف كردهاند و تنها فرد هشيار شما باشيد؟ رفتار اين افراد در مقايسه با موقع هشياري چه تفاوتي دارد؟ (افراد وقتي در اثر مصرف مواد نشئه هستند، رفتار و كلام آنها احمقانه است و رفتارهاي پرخاشگرانه و يا حتي خشونت آميز دارند).
ر- آيا وقتي فردي نشئه است، صحبت كردن با ديگران و يا ملاقات با آنها براي او راحت تر است؟ چرا؟ (مصرف مواد ممكن است احساس اعتماد و راحتي گذرا و موقتي به فرد بدهداما يادگيري مهارتهاي مورد نياز براي برقراري ارتباط بدون مصرف مواد بخش مهمي از بلوغ هيجاني است. افرادي كه به منظور بدست آوردن احساس راحتي بيشتر در كنار ديگران، مواد مصرف ميكنند، رشد هيجاني در آنها بازداري ميشود).
در مورد مصرف مواد اسطوره هاي زيادي وجود دارند. بطور كلي اين اسطوره ها ناصحيح و غير واقعي هستند.
انكار:
انكار يعني ناديده گرفتن پيامدها و عوارض مواد در حاليكه اين پيامدها براي ديگران آشكار و واضح هستند.
افراد در زمینه های خاصی از زندگیشان دست به انکارمی زنند:
1- من هر وقت بخواهم می توانم دست از مصرف مواد بکشم (ولی نمی تواند)
2- فردی بامصرف الکل دچار پرخاشگری می شود ولی هرگز بخاطر نمی آورد که چه چیزی گفته یا انجام داده است.
چه چیز باعث می شود افراد در زندگی دست به انکار بزنند؟
انکار آسان تر از پذیرش وجود مشکل است همچنین انکار جای علت و معلول را عوض می کند.به بیان دیگر ممکن است آنها بگویند برای رفع کسالت مواد مصرف می کنند در حالی که چون مواد مصرف می کنند کسل هستند و دیگران از آنها دوری می کنند.
انکار موجب می شود که افراد مسئولیت زندگی خود را به عهده نگیرند.
چهار نوع انكار وجود دارد:
1- سرزنش ديگران
2- انكار آسيبها
3- انكار اثرات مصرف مواد بر روی ديگران
4- تفسير مجدد رويدادها (تغيير دادن داستان)
الف – مصرف كنندگان مواد، اغلب ديگران را سرزنش ميكنندو ميگويند چنانچه ديگران به آنها مواد تعارف نميكردند آنها مصرف نميكردند. همچنين ديگران را متهم ميكنند كه با اعمالشان آنها را به مصرف مواد مجبور كردهاند. مثلاً ميگويند: «اگر مرا آشفته و پريشان نمي كردند مصرف نميكردم». «نياز به مصرف مواد دارم چون به من استرس زيادي وارد ميشود».
اما در حقيقت آنچه اتفاق ميافتد خود آنها انتخاب كردهاند تا در مقابل تعارف مواد، از مصرف ماده امتناع نكنند، يا خود آنها انتخاب ميكنند كه بدون مصرف ماده با مشكلات روبرو نشوند. بهرحال آنها مصرف ماده را با سرزنش كردن ديگران و يا رويدادهاي بيروني مورد تأييد قرار ميدهند. ب- مصرف كنندگان مواد آسيبهاي ناشي از مصرف مواد را انكار ميكنند.
اغلب افراد از آسيب ناشي از مصرف مواد آگاه نیستند. معمولاً مصرف مواد آگاهي حسي از بدن را در افراد مصرف كننده از بين ميبرد و در نتيجه فرد دچار خطاهاي ادراكي ميشود و باور ميكند كه با مصرف مواد آگاهي بيشتري از بدنش بدست آورده است. به تدريج آسيبهاي زيادي كه ناشي از مصرف مواد هستند ايجاد ميشوند. مصرفكنندههاي مواد وقتي هشيار شدند از آسيبهايي كه به خود وارد كردهاند آگاه ميشوند.
ج – مصرف كنندگان مواد اثرات رفتار خودشان را بر روي ديگران انكار ميكنند.فرد مصرف كننده مواد از اثراتش بر ديگر مردم آگاه نميشود، زيرا در این مورد چيزي به او گفته نميشود. افزايش فاصله اجتماعي يا دوري از ديگران، تنها چيزي است كه ممكن است از آن آگاه شود. ولي اين فاصله با ديگران را نه به رفتار خودش بلكه به قضاوت ديگران نسبت ميدهد.
د- افراد معتاد رويدادهاي منفي را به صورت معكوس تفسير ميكنند، بطوريكه اين رويدادها مثبت ارزيابي ميشوند. مثلاً كسي كه ماده خاصي مصرف ميكند باور مينمايد كه به حالت ويژهاي مثلاً شجاعت دست مييابد يا اتفاقات مرتبط با مصرف مواد را تغيير می دهد.
رفتارهاي ناکارآمد
در خانواده هايی که اعتياد وجوددارد، افراد خانواده رفتارهايی را نشان می دهند که رفتارهای سالمی نيستند به عبارت ديگر رفتارآنها ناکارآمداست
رفتار ناكارآمد يعني بازگشت به رفتارهاي ناسالم جهت ارضاء نيازها:
تأثير وجود يک عضو معتاد در خانواده شامل موارد زير است:
1- اسرار خانواده شكل ميگيرند. (مثلاً بي اعتمادي، خشونت، سوء استفاده …).
2- اعضاي خانواده احساس خجالت و شرمساري ميكنند و گوشهگير ميشوند (وجود مشكل باعث شرمساري آنها ميشود و در مورد وجود مشكل با كسي صحبت نمي كنند، احساس تنهايي ميكنند و …).
3- نقش كودكان در خانواده معكوس ميشود (كودكان نقش والدين را بازي ميكنند و از والدين يا ديگر خواهر و برادران مراقبت ميكنند).
4- اعضاي خانواده ناكام، عصباني و بي قرار ميشوند (افزايش تعارض و كاهش ارتباط).
5- اعضاي خانواده وجود مشكل را انكار ميكنند (مشكل نداريم،اين مسأله مهمي نيست، پدر فقط خسته و پريشان است).
كمك كننده (شريك معتاد): كسي كه به مصرف كننده در مصرف مواد كمك ميكند.
شریک معتادبه روش های زیر مممکن است به تداوم مصرف مواد کمک کند:
1- کمک به فرد معتاد تا با پیامدهای مصرف مواد کنار بيايد.
2- نادیده گرفتن مصرف مواد
3- کوچک شمردن مشکل مصرف مواد
4- پول دادن به فرد معتاد
5- عذر و بهانه آوردن برای فرد معتاد
رفتار كمك كننده چيست؟
1- شما مواد مصرف كردهايد و كاملاً نشئه هستيد. از من درخواست ميكنيد كه در مورد اينكه شما كجا بوديد به دوستانتان دروغ بگويم. آيا من «كمك كننده» هستم؟
2- بهترين دوست شما هميشه سيگار ميكشد و به مدرسه نميرود. شما چيزي نمي گوييد زيرا ميترسيد كه او ناراحت و عصباني شود آيا شما «كمككننده» هستيد؟
3- مادرتان وقتي براي خريد به خواربار فروشي ميرود براي شما سيگار ميخرد. آيا مادر «كمككننده» است؟
سوء مصرف مواد كل خانواده و تمامي ارتباطات آن را تحت تأثير قرار ميدهد. تنها راه حل مناسب، دريافت كمك مورد نظر براي حل مشكل است. حتي اگر كسي در خانواده متوجه وجود مشكل نيست (انكار ميكند) فردمعتاد ميتواند جهت كمك گرفتن اقدام كند. به اين طريق نه فقط به احساس بهتري دست خواهد يافت بلكه از ايفاي نقشي كه ناكارآمدبودن خانواده را تداوم ميبخشد دوري ميکند.
كنترل خويشتن و انواع رفتار در تعامل با ديگران
يعنی توانايي كنترل رفتار خود بدون توجه به آنچه احساس ميكنيم يا در ذهنمان ميگذرد. كنترل خويشتن به معني بيروح بودن و احساس نداشتن يا ابراز نكردن احساسات نيست بلكه توانايي كنترل خود يعني رفتار كردن به شيوه مناسب است مثلاً احترام گذاشتن به همكاران حتي كساني كه آنها را دوست نداريم. اين نوع رفتار موجب آرامش در محيط كار ميشود.رفتار مناسب يعنی در نظر گرفتن مقتضیات و رعايت آنها در هنگام رفتار وقتي در حال تعامل و گفتگو با ديگران هستيم، ممكن است به شكلهاي مختلف رفتار كنيم، مثلاً: رفتار منفعلانه، رفتار پرخاشگرانه و رفتار قاطعانه.
رفتار منفعلانه:
1- براي فرد ابراز آنچه كه ميخواهد و حمايت از آن مشكل است.
2- ظاهر فرد نشان دهنده آنچه كه ميخواهد نيست.
3- احتمالاً افراد منفعل را ميتوان به انجام كارهايي وا داشت كه خودشان دوست ندارند.
رفتار پرخاشگرانه:
رفتار پرخاشگرانه يعني رفتار تهاجمي و آزارنده
1- رفتار پرخاشگرانه ممكن است شما را به آنچه كه ميخواهيد برساند ولي موجب ناراحتي و آزار ديگران ميشود و آنها را عصباني و دفاعي ميكند.
2- در رفتار پرخاشگرانه، فرد عصبي و پرخاشگر به نظر ميرسد به گونهاي كه انگار آماده حمله به ديگران است.
3- معمولاً افراد پرخاشگر مورد تنفر ديگران هستند.
رفتار قاطعانه:
رفتار قاطعانه يعني رفتار مشخص، دقيق و همراه با اعتماد و جرأت.
1- اظهار آنچه ميخواهيد بدون آسيب زدن به ديگران.
2- اغلب، رفتار قاطعانه مفيدترين راه براي برخورد با موقعيتهاي تنش زا است.
3- گرچه هميشه ساده نيست ولي فرد داراي رفتار قاطعانه آنچه را كه ميخواهد به صورت دقيق روشن و مشخص بيان ميكند. بنابراين احتمال تعارض و آسيب به احساسات ديگران را به حداقل ميرساند.
وقتی قاطعانه رفتار می کنیم دیگران برای ما احترام بیشتری قائل می شوند و ما را جدی می گیرند در حالی که رفتار نامناسب اغلب موجب می شود دیگران در ارتباط با ما حالت دفاعی بگیرند و این امر باعث قطع روابط می گردد.
يافتن يك روش متعادل براي ابراز خودمان، يعني يادگيري رفتار قاطعانه نشانه بلوغ و پختگي است.
مهارت هاي شناختي و رفتاري مؤثر در پيشگيری از عود
در مدل شناختی رفتاری فقدان يا نقص مهارتهاي مقابلهاي عامل خطر اساسي براي مصرف مواد محسوب ميشود، زيرا موجب اتكاء فرد به مصرف مواد به دليل فقدان ديگر راهبردهاي مقابلهاي مؤثر ميشود. بنابراين اگر فرد هرگز مهارتهاي مقابلهاي را نياموخته باشد و يا به دليل عدم تمرين مناسب و يا وجود عوامل بازدارنده عليرغم يادگيري اوليه نتواند از آنها استفاده كند، آموزش مهارتهاي اجتماعي جهت جبران نقص يا فايق آمدن بر عوامل بازدارنده ضروري ميباشند.
ميتوان اين مهارتها را به دو دسته تقسيم كرد:
1- مهارتهاي درون فردي
2- مهارتهاي بين فردي
مهارتهاي درون فردي:
كنترل افكار و مقابله با ولع:
افكار مرتبط با مصرف مواد و ولع (وسوسه مصرف مواد) ناشي از اين افكار، در افرادي كه مصرف مواد را كنار گذاشتهاند و نيز افرادي كه در حال گذراندن دوره درمان هستند شايع و مشكلآفرين است. با توجه به اينكه شدت افكار و ولع مصرف به چه ميزان است، ميتوان 2-1 جلسه را به آموزش مهارت مقابله با ولع و افكار مرتبط با آن اختصاص داد. وقتي براي آموزش اين مهارت دو جلسه اختصاص داده ميشود، می توان در اولين جلسه به شناسايي ولع و برانگيزانندههاي آن و در جلسه دوم به يادگيري و تمرين راهبردهاي مقابلهاي پرداخت. براي كنترل افكار و مقابله با ولع چندين راهبرد آموزش داده ميشوند:
الف – شناسايي ميل، افكار و ولع
ب- يادآوري تجارب ناخوشايند و پيامدهاي منفي ناشي از مصرف مواد
ج- پيشبيني منافع مصرف نكردن مواد
د- توجه برگرداني
ذ- به تاخير انداختن تصميم مصرف / عدم مصرف
ر- ترك محل و موقعيت برانگيزاننده
ز- مدارا كردن با وسوسه مصرف (به جاي مقابله با ولع به آن اجازه داده شود كه ظاهر شود و به اوج برسد و فروكش نمايد.)
س – كسب حمايت و صحبت كردن راجع به وسوسه مصرف با يك فرد حمايت كننده.
بايد به بيماران خاطر نشان كرد كه تجربه ولع و وسوسه مصرف طبيعي است و تقريباً همه سوء مصرفكنندگان مواد آن را تجربه ميكنند و در صورت رخ دادن به معني شكست در درمان نيست، بلكه ميتوان با استفاده از آن برانگيزانندههاي وسوسه مصرف را شناسايي كرد. همچنين تأكيد شود كه دوره ولع گذرا و كوتاه مدت است و در صورت عدم مصرف حدود يك ساعت به اوج ميرسد و سپس فروكش ميكند.می توان به بيماران كمك کرد تا توصيف دقيقي از ولع مصرف ارايه نمايند. توصيف ميتواند شامل ماهيت بروز آن (مثلاً احساس خاصي دارم، دچار طپش قلب ميشوم، نميتوانم فكر مواد را از سرم بيرون كنم، عصبي هستم)، ميزان ناراحتي و پريشاني كه ايجاد ميكند، طول مدت و روش مقابله با آن باشد. ثبت روزانه ولع ميتواند به شناسايي برانگيزانندهها، شدت و طول مدت دورههاي ولع و نيز نحوه مقابله با آنها كمك كند.
اكثر مصرفكنندگان مواد هنگام بروز ولع تنها اثرات مثبت مصرف مواد را به خاطر ميآورند و پيامدهاي منفي را فراموش مينمايند. بنابراين براي مقابله با ولع از مراجعين خواسته می شود اثرات نامطلوب و ناخوشايند دورههاي قبلي مصرف مواد و نيز انتظارات مثبت ناشي از عدم مصرف مواد را بر روي كارتي بنویسند و اين كارت را به همراه داشته باشند. هر وقت كه فكر مصرف مواد به ذهنشان خطور كرد به آن مراجعه كنند. همچنين لازم است به بيماران كمك شود تا ضمن تجسم موقعيتهاي پر خطر، مقابله با افكار و ولع همراه با موقعيتها و افكار را تمرين نمايند.
كنترل خشم:
گاهي خشم،پيشايند مصرف مواد است. بنابراين اهميت دارد كه به مراجعين آموزش داده شود تا نشانههاي دروني و بيروني خشم را بشناسند. به اين ترتيب آنها خشم را در مراحل اوليه و قبل از اينكه شدت يافته و تسلط بر آن مشكل شود، كنترل ميكنند. مهارتهاي عمده كنترل خشم كه آموزش داده ميشوند عبارتند از:
الف- به كارگيري عبارات آرام كننده
ب- تشخيص نشانههايي از موقعيتها كه برانگيزاننده خشم هستند.
ج – در نظر گرفتن راههايي كه ممكن است در حل و فصل شرايط پيش آمده سودمند باشند.
درمانگر ميتواند اين مهارتها را به نمايش بگذارد و مراجع نيز آنها را به صورت بازي نقش اجرا كند. به عنوان تكليف خانگي از بيماران خواسته شود موقعيتهاي برانگيزاننده خشم را شناسايي كنند و نحوه مقابله با آنها را ثبت نمايد.
مقابله با افكار منفي:
افكار منفي يكي از عوامل مهم پرخطر براي مصرف مواد ميباشند، به همين دليل در درمان شناختی رفتاری بر افزايش آگاهي افراد از افكار منفي و روشهاي مقابله با آنها تأكيد ميشود. درمانگر به مراجعين آموزش ميدهد تا افكار منفي و خودآیند را شناسايي و با آنها مقابله نمايند. مهارتهاي مربوط به كنترل افكار منفي عبارتند از:
الف- شناسايي افكار منفي
ب – جانشين كردن افكار و احساسات مثبت به جاي افكار و احساسات منفي
ج – توقف فكر
شناسايي و خنثي سازي افكار خودآیند منفي براي پرهيز از مصرف مواد لازم است. درمانگر براي شناسايي افكار منفي ميتواند به آن دسته از تحريفهاي شناختي اشاره كند كه در طي جلسات رخ ميدهند (مثلاً گفتيد كه بايد مواد مصرف كنيد؟ آيا از افكاري كه همراه با اين احساس بودند آگاه بوديد؟ اين افكار چه بودند؟) زنده كردن موقعيتها در جلسه درمان به صورت تجسم رويدادهايي كه اتفاق افتادهاند و تمركز بر افكار همراه با آنها نيز ميتواند در شناسايي افكار منفي سودمند باشد. وقتي افكار منفي شناسايي شدند مقابله با آنها از طريق با خود صحبت كردن و افكار مثبت آسانتر خواهد شد. براي تمرين خانگي از مراجعين خواسته می شود كه فرآيند شناسايي افكار را از طريق با خود صحبت كردنِ منفي تمرين كنند و بعد از شناسايي به آنها پاسخهاي جایگزین مثبت و مناسب بدهند، و افكار و پاسخهاي خودشان را در فرم ثبت افكار منفي بنويسند.
فعاليتهاي لذت بخش:
تعداد زيادي از مراجعين احساس ميكنند كه زندگيشان خالي از هر نوع فعاليت لذتبخش و تفريحات مسرتبخش است. آنها احساس ميكنند كه هميشه مجبورند فعاليتهاي خاصي را انجام دهند، بدون اينكه براي انجام فعاليتهاي تفريحي زمان خاصي را اختصاص بدهند. در چنين وضعيتي آنها ممكن است احساس كنند كه با مصرف مواد و الكل ميتوانند به حالتی لذتبخش دست يابند. لذا بايد به مراجعين آموزش داد تا فعاليتهاي لذتبخش و كمخطري را براي اوقات فراغت خودشان برنامهريزي و اجرا نمايند.
آرامسازي عضلاني:
در موارد زيادي رويدادهاي فشارزا، تنش، اضطراب و خشم مقدم بر مصرف مواد هستند، و يا ميل به مصرف مواد را تشديد ميكنند. بنابراين آموزش آرامسازي عضلاني براي مقابله با موقعيتهاي اضطرابي پيشايند مصرف مواد ميتواند در فرآيند درمان مفيد باشد.
تصميمگيري:
گاهي مراجعين به تدريج به مرحله ولع يا وسوسه نزديكتر ميشوند، و اين اشتياق به تدريج شديدتر شده تا اينكه فرد دست به مصرف مواد ميزند. آموزش تصميمگيري به بيماران كمك ميكند كه پيشاپيش در مورد پيامدهاي احتمالي تصميماتي كه ميگيرند بيانديشند حتي آنهايي هم كه به ظاهر با مصرف مواد ارتباطی ندارند. براي آموزش اين مهارت درمانگر سناريوهايي را ارايه ميدهد و از يبماران ميخواهد خطرات هر يك از انتخابها را شناسايي نموده و در نهايت گزينهاي را انتخاب نمايند كه كم خطر است و احتمال مصرف مواد را به حداقل ميرساند.
در حقيقت در آموزش مهارت تصميمگيري به بيماران آموزش داده ميشود زنجيره تصميمها (حتي تصميمهايي كه به ظاهر با مصرف مواد ارتباط ندارند) را شناسايي نمايد و قبل از اينكه فرد را به سمت مصرف واقعي برسانند، اين زنجيره را قطع كنند. قطع اين زنجيره قبل از مصرف با سهولت بيشتري انجام ميشود ولي هرچه فرد به طرف انتهاي زنجيره، يعني موقعيتي كه مواد و نشانههاي شرطي مصرف مواد وجود دارند نزديكتر شود قطع زنجيره دشوارتر ميگردد. بنابراين لازم است بيماران ياد بگيرند كه راجع به خطرات هر تصميمي كه ميگیرند بيانديشند و از انتخابهايي كه ممكن است آنها را در مسير اتفاقاتي قرار دهد كه احتمال مصرف مواد را افزايش دهند اجتناب نمايند. برخي از تصميمهايي كه در بين مصرف كنندگان مواد شايع هستند و آنها را به سمت مصرف مواد سوق ميدهند عبارتند از:
1- مصرف مواد ديگري كه فرد به آنها اعتياد ندارد
2- نگهداري مواد در منزل
3- رفتن به ميهمانيها يا مكانهايي كه در آنها مواد در دسترس است
4- رفت و آمد با كساني كه مواد مصرف ميكنند
5- اعلام نكردن تصميم عدم مصرف مواد به دوستان
6- نداشتن برنامه براي اوقات فراغت
7- داشتن وقت آزاد زياد
8- خستگي و تحت استرس شديد بودن
مهارت حل مسأله:
توانايي حل مساله يك مهارت عمومي زندگي است و مختص به درمان اعتياد نيست. با توجه به اهميت آن در درمان اعتياد اين مهارت در جلسات درماني آموزش داده ميشود. در حقيقت با اكتساب اين مهارت بيماران ميتوانند از آن به عنوان يك روش مقابلهاي مؤثر استفاده كنند. به ويژه اگر به طور اجتناب ناپذيري وارد يك موقعيت پرخطر و سخت شده و براي ورود به چنين موقعيت و شرايطي پاسخ مقابلهاي مناسبی نداشته باشند. بنابراين ميتوانند مهارت حل مسأله را به كار گيرند. مراحل اصلي حل مسأله كه در جلسه درمان بايد آموزش داده شوند عبارتند از:
1- تشخيص مشكل
2- تشخيص دقيق عناصر و مؤلفههاي مشكل
3- بارش افكار در مورد راه حلهاي احتمالي
4- انتخاب مناسبترين راه حل
5- اجراي راهبرد انتخاب شده
6- ارزيابي كارآيي راه حل و در صورت لزوم اصلاح آن
با آموزش مهارت حل مسأله، مراجعين مجهز به يك روش مقابلهاي ميشوند كه به كمك آن ميتوانند با مشكلات غیرمنتظره كه ممكن است آنها را در تنگنا يا در وضعيت پرخطر مصرف مواد قرار دهند، مقابله نمايند. براي مسلط شدن در اين مهارت از مراجعين خواسته ميشود كه مهارت حل مسأله را در زندگي واقعي تمرين كنند.
برنامهريزي براي شرايط اضطراري:
اين مهارت مشابه مهارت حل مسأله است و به مراجعين كمك ميكند تا با شرايط و موقعيتهايي که وقوع آنها غير منتظره بوده و هيچ پاسخ آمادهاي براي اين موقعيتها وجود ندارد به شكل مناسبي مقابله نمايند. تفاوتي كه برنامهريزي براي شرايط اضطراري با حل مسأله دارد اين است كه در اين حالت رويدادهاي آشكارساز، شديد و طاقت فرسا هستند و به احتمال زياد مصرف مواد را موجب ميشوند و فرد فرصت كافي براي اجراي فرآيند حل مسأله ندارد. براي مقابله با چنين شرايط اضطراري به مراجعين كمك ميشود تا يك برنامه اضطراري براي استفاده در شرايط پرخطر كه بروز ولع و اشتياق به مصرف مواد اجتنابناپذير است طراحي نمايند.
مهارتهاي بين فردي
مهارتهاي بين فردي براي مقابله با موقعيتهايي آموزش داده ميشوند كه در آنها ساير افراد در ايجاد مشكل نقش قابل توجهي دارند.
امتناع كردن:
دانستن چگونگی مقابله با پيشنهاد مصرف مواد يك مهارت اساسي براي پيشگيري و درمان سوء مصرف مواد است. از آن جاييكه چنين پيشنهاداتي به فراواني صورت ميگيرند بنابراين آموزش اين مهارت به مراجعين لازم است و طي جلسه درماني به بيماران آموزش داده ميشود:
1- بطور مناسبي «نه» بگويند. پاسخ «نه» صريح، قاطعانه و محكم باشد.
2- يك فعاليت ديگر غير از مصرف مواد را پيشنهاد كنند.
3- موضوع جديدي براي ادامه صحبت مطرح كنند.
4- از ديگران قاطعانه بخواهند كه به آنها مواد تعارف نكنند.
با يادگيري و تمرين مناسب اين مهارتها افراد قادر ميشوند هر وقت لازم باشد با سرعت و سهولت پاسخ «نه» بدهند. در جريان آموزش اين مهارت، ایفای نقش صحنههاي فرضي يا واقعي امتناع از موضوعات ساده شروع و به تدريج با صحنههاي پيچيدهتر ادامه مييابد. تكليف خانگي شامل برنامهريزي براي پاسخ دادن «نه» در موقعيتهاي مختلفي است كه احتمال تعارف دارو وجود دارد.
رد درخواستها:
اغلب افراد وقتي درخواست ديگران را رد ميكنند دچار احساس ناراحتي و پريشاني ميشوند. بنابراين سعي ميكنند براي پرهيز از پريشاني از رد كردن درخواستهای ديگران اجتناب نمايند. شكست در رد كردن آنچه ديگران از فرد ميخواهند تا بر خلاف ميل خودش انجام دهد باعث خود انتقادگري، رنجش و خشم ميشود كه هر يك از اين موارد ميتوانند برانگيزاننده قدرتمندي براي مصرف مواد باشد.
در درمان شناختی رفتاری به افراد آموزش داده ميشود تا در برابر درخواستهايي كه بر خلاف ميلشان ميباشند مقاومت كنند و آنها را اجابت ننمايند. رد درخواست ابتدا به صورت تشكر از طرف مقابل صورت ميگيرد، سپس فرد به طور روشن، محكم و قاطعانه، مخالفت خودش را ابراز ميكند. در صورت لزوم به فرد آموزش قاطعیت داده شود تا با استفاده از مهارت آموخته شده بتواند رد قاطعانه درخواستها را از پرخاشگري و پاسخ منفعلانه متمايز سازد.
در جلسات درمان شناختی رفتاری بايد فرصت كافي براي بازي نقش «درخواست – امتناع» و «رد كردن درخواست» به بيماران داده شود. علاوه بر آن به عنوان تكليف خانگي از مراجعين خواسته شود تا پاسخهايشان را در برابر درخواستها برنامهريزي نمايند.
برخورد با انتقاد:
انتقاد كردن يا مورد انتقاد واقع شدن ميتواند يك موقعيت پر خطر براي مصرف مواد باشد، زيرا اغلب با احساس خشم همراه است. بيشتر مواقع، وقتي فرد در خصوص مصرف مواد مورد انتقاد ميگيرد چنين وضعيتي مشاهده ميشود. بايد به مراجعين آموزش داد موقع انتقاد كردن ابتدا خودشان را آرام كنند و با توجه به احساسات خودشان انتقاد را ابرازنمایند.در جریان ابراز انتقاد آهنگ كلامي محكم، صريح و قاطعانه اما عاري از خشم به كار گيرند.
علاوه بر آموزش مهارتهاي چگونگي انتقاد، مراجعين بایدبياموزند هنگامی که مورد انتقاد واقع می شوند حالت دفاعي به خودشان نگيرند، متقابلاً حمله نكنند، از انتقاد كننده بخواهند تا محتوي و هدف انتقاد را روشن سازد، موضوعي را درگفتههاي انتقاد كننده بيابند كه با آن موافقند و براي رسيدن به يك توافق اقدام نمايند. با آموزش و اجراي اين مهارتها انتقاد به يك ارتباط سازنده تبديل ميشود ونتايج مثبت و مفيدی را براي طرفين به همراه ميآورد.
تمرين مهارت برخورد با انتقاد در جلسه درمان از طريق ایفای نقش و به كارگيري مهارتها در موقعيتهاي مختلفي كه فرد به دلیل مصرف مواد مورد انتقاد قرار ميگيرد، در يادگيري و گسترش توانايي برخورد با انتقاد اهميت دارد.
برقراري ارتباط صميمانه:
برخي افراد در ابراز احساسات خود و برقراري يك ارتباط مؤثر و صميمي ناتوانند. به ويژه وقتي كه در اثر مصرف مواد تعارض و تنشهاي زيادي در روابط بين فردي ايجاد شده باشد. درمان شناختی رفتاری به افراد كمك ميكند تا هيجانها و احساسهاي خودشان را صريح و روشن ابراز كنند و ديگران را در احساسات خود شريك كنند. همچنين به آنها كمك ميشود تا دريابند اگر احساسات منفي به صورت مناسب ابراز نشوند ميتوانند در ارتباط با ديگران و انجام فعاليتها ايجاد مانع نمايند.
آموزش مهارت گوش دادن به عنوان عنصری اساسي در برقراري روابط صميمانه است. لذا از افراد خواسته ميشود گوش دادن همدلانه را در شرايط عصبانيت، اضطراب و غمگيني با يك فرد صميمي تمرين كنند. تكليف خانگي جهت يادگيري اين مهارت شامل برنامه ريزي براي انجام فعاليتهايي جهت برقراري ارتباط صميمانه و به كارگيري مهارتهاي آموخته شده در جريان ارتباط با ديگران است.
تقويت شبكه حمايتي:
بررسيهاي مختلف، نقش شبكه حمايتي اجتماعي را در محافظت افراد در مقابل استرسها و نيز مقابله با مشكلات نشان دادهاند. دريافت حمايت از سوي ديگران باعث ميشود كه افراد در مورد تواناييهاي خود احساس اطمينان و اعتماد بيشتري بنمايند و در برابر مشكلات متعدد زندگي كه ناشي از مصرف مواد هستند يا تحت تأثير مواد تشديد شدهاند، حمايت اجتماعي ميتواند شانس مقابله مؤثر را افزايش دهد.
به دنبال مصرف مواد ممكن است مراجعين حمايت كنندههاي مختلفي را از دست بدهند. لذا اهميت دارد آنها افرادي را شناسايي كنند كه آنها را موردحمایت قرار می دهند و راهبردهاي دستيابي به چنين حمايتهايي را پيشبيني و اجراء نمايند. همچنين نقش روابط متقابل و حمايت كردن دو طرفه در شكلگيري حمايت اجتماعي آموزش داده ميشود. براي تمرين مهارت تقويت و گسترش شبكه حمايتي به عنوان تكليف خانگي بايد مراجعين از افراد خاصي درخواست كمك كنند و به ديگران نيز در حل مشكلاتشان ياري نمايند.
مهارتهاي عمومي اجتماعي:
علاوه بر مهارتهاي مذكور اهميت دارد كه به مراجعين برخي از مهارتهاي عمومي اجتماعي نيز آموزش داده شود تا بتوانند به شكل مناسبتري با موقعيتهاي پرخطر مدارا كنند. در اين رابطه آموزش مهارت شروع مكالمه، استفاده از رفتارهاي غيركلامي و مهارت قاطعيت (ابراز وجود) ميتوانند در رفع نقايص ارتباطي مراجعين كه از علل بيكفايتي اجتماعي و گوشهگيري آنها هستند بسيار سودمند باشند.
آموزش مهارتهاي مقابلهاي با افراد مهم:
از آنجايي كه مشكلات موجود در فرآيند ارتباط صميمانه، الگوهاي ارتباطي ناكارآمد و ناسازگار، فقدان صميميت و نيز درگيري و جدل ميتوانند موجب سوء مصرف مواد شوند، شركت يك فرد مهم در درمان و در جريان آموزش مهارتها ميتواند نتايج سودمند درماني داشته باشد. موضوعاتي كه در حضور يك فرد مهم به آنها پرداخته ميشودعبارتند از تصميمگيري در مورد نگهداري مواد در منزل، شناسايي اينكه چگونه همسر غيرمعتاد ميتواند تلاش هاي بيمار را در جهت تغيير تقويت نمايد و موجب برقراري ارتباط صميمانه و مثبتتر شود، يا اينكه چگونه آنها ميتوانند درحل مشكلات به بيمار ياري برسانند.
درمانهاي طب جايگزين
طب سوزني
طب سوزني تنها روش شناخته شده طب جايگزين براي سمزدايي در سوءمصرف مواد است كه از نظر علمي مورد قبول ميباشد و اغلب براي كاهش علايم ترك مورد استفاده قرار ميگيرد.
در انجام اين روش توجه به نكات زير ضروري است:
سوزن مورد استفاده بايد استريل باشد.
ولتاژ عموماُ 4 تا 5 ولت و شدت جريان 3 ميليآمپر است.
بسياري از علايم اغلب پس از 15 دقيقه بهبود يافته و پس از 30 دقيقه از بين ميروند.
توصيه سازمان بهداشت جهاني آن است كه در زنان باردار با احتياط بسيار انجام شود.
تحريك طولانيمدت مي تواند منجر به انبساط معده شود كه البته اغلب پس از قطع تحريك برگشت پذير است.
ساير روش هاي ممكن عبارتند از ماساژ نقاط كليدي يا استفاده از الكترود بدون استفاده از سوزن.
سم زدايي به صورت بستري:دو يا سه بار يا بيشتردر روز به مدت 7 تا 8 روز
سرپايي: كه مشكل تر است. طي 14 روز تنها 10% بيماران سم زدايي ميشوند.
اغلب در تركيب با تمرين هاي آرامشسازي (relaxation) انجام ميشود.
انجام اين روش در تركيب با درمانهاي زير نيزمطالعه شده و اثرات درماني مثبتي به همراه داشته است:
سم زدايي فوق سريع
درمان نگاهدارنده با متادون
ترك ماري جوانا
ترك كوكايين
ترك آمفتامينها (شيشه)
صرف نظر از روش انتخاب شده براي سمزدايي، اجراي روش هاي پيشگيري از عود به دنبال سم زدايي الزامي است. درمان اعتياد بدون در نظر داشتن پيشگيري از عود و پيگيري بيماران، درماني ناقص و غير علمي است.
درمان هايي كه بر اساس مطالعات فعلي اثر درماني ندارند
درمانهايي كه بر اساس مطالعات فعلي در درمان اعتياد موثر نيستند و به اين علت از نظر علمي قابل تاييد نبوده و لذا در حال حاضر غيرمجاز طبقهبندي ميشوند فراوان بوده و همه آنها در اينجا قابل ذكر نيستند. معروف ترين آنها عبارتند از:
ليزر درماني:
دو ساز و كار از سوي كساني كه به اين روش بيمار مي بينند مطرح شده است. اول، اشعه ليزر موجب تغيير ساختار در هموگلوبين مغز شده و در نتيجه كاركرد مغز و ولع و كار گيرندههاي افيوني تحتالشعاع قرار ميگيرد. دوم، با تابش ليزر به نقاط حساس بدن ترشح آندورفين ها (مورفين دروني بدن) بالاتر رفته و تحمل علايم ترك آسان ميشود. اينكه واقعاً چنين تغييراتي اتفاق بيفتد، يا در صورت وقوع اثربخش باشد، هيچ يك به اثبات نرسيده است. ضمن اين كه بيضرر بودن استفاده از اشعة ليزر نيز ميبايست به اثبات برسد.
عمل جراحي و/ يا دستكاري مغز: در صورت قطع يا انجماد مسيرهاي عصبي ممكن است اعتياد از بين برود، اما همراه با آن كاركردهاي بسيار ديگري نيز بيدليل از دست ميروند. بنابراين ميبايست اثبات شود كه اثربخشي احتمالي بسيار بيشتر از عوارض اين روش است. تبديل حيات معتادان به حيات نباتي از نظر اخلاق پزشكي نميتواند قابل قبول باشد.
عمل جراحي و/يا دستكاري اعصاب سمپاتيك گردني- ظاهراً با توجيه كاهش عوارض سمزدايي، در تعدادي از معتادان عصب سمپاتيك قطع شده است.اين روش پاية علمي قابل توجيهي ندارد از سوي ديگر اخلاق پزشكي آسيب رساندن دايم به بخشي از بدن را براي كاهش علايمي موقتي موجه نميداند.
انرژي درماني: اثربخشي چنين روشي بسيار پرسشبرانگيز بوده و حتي ساز وكاري شبهعلمي نيز براي آن ارايه نشده است.
درمان از طريق پست/درمان از طريق اينترنت: در اين روش بدون تماس رودررو با پرسنل پزشكي دارو تجويز و ارسال ميگردد. چنين روشي از نقطه نظر علمي به دليل وجود خطرات بسيار غير قابل قبول است. در اين روش داروها استاندارد نبوده و تجويزكننده دارو هويت علمي شناخته شده اي ندارد.
حجامت: توجيه علمي اين روش و اثربخشي آن كاملاً معلوم نيست. صرف نظر از تأثير درماني اين روش، ميبايست خطر تماس با خون افرادي كه در خطر بالاي بيماريهاي عفوني منتقل شونده از خون قرار دارند بايد در نظر گرفته شود.
واكسن اعتياد:
گفته ميشود كه به واسطه ايجاد پادتن عليه مورفين، بيماران نسبت به مصرف مواد افيوني دچار واكنش آلرژيك شده و قادر به مصرف نخواهند بود. اين مسأله هنوز جاي ابهام بسياري دارد و تأييدشده نيست.